با اینکه فک میکنم پاییز و زمستون فصلای قشنگین و دوستشون دارم اما سرما و سوزشون رو دوست ندارم..
هنوز هوا اینجا اونقدری سرد نشده که بخوایم بخاری روشن کنیم ولی در کل هوا سرده.. مخصوصا شبا.. وقتی سرکارم واقعا سردمه با اینکه لباسم پاییزه س و منو گرمم داره اما دلم میخواد کنارم بخاریم روشن باشه تا دستامو گرم کنم.. ولی بخاری روشن نیست..
شایدم من غیرطبیعی سردمه...
الان مدتیه با اومدن پاییز و زمستون، دچار افسردگی فصلی میشم یعنی خودم متوجهم.. خیلی خسته و بی حال و افسرده میشم و بیشتر ترجیحم اینه توی خونه بمونم و گرم باشم..
الان یک هفته بیشتره بفکرم برم فنی حرفه ای ببینم کلاس چی دارن یجوری خودمو سرگرم کنم اما بخاطر سرمای صبح زورم میاد.. از طرفی کلاسم اگر برم وقتی برای انجام کارای کلاسی ندارم و تمایل دارم یاد بگیرم نه اینکه وقتمو پر کنم.. کاش اینجا هم کلاس ورزشی ای که متناسب با شرایط جسمی من بود صبح ها برگزار میشد ولی نمیشه و اکثر کلاسها عصره که من سرکارم.. از طرفی کلاس خصوصی هزینه ش خیلی بالاست من ندارم که پرداخت کنم..
چند شب پیش با پدرم راجع به حقوقم حرف میزدم و شرایط کاریم..
با این حقوق من یک لیست از برنامه ها و نیازهام دارم و هیچ کدومو نمیتونم انجام بدم الان چند ماهیه پس اندازیم نمیتونم بکنم.. اصن به طرز عجیبی هر چی پول میاد دستم خرج میشه.. گاهی میبینم واسه توی خونه خرج میشه، اگر ۲۰۰ یا ۳۰۰ باشه میگیرم ولی ۳۵ تومن و ۴۰ تومن چیزی نیست که بگم و بگیرم.. بقیه شم خورده ریزه پول شامپو و کرم و وسایلی از این دست میشه و همینطور داروهام.. داروهام یکیشون گرونه توی شهرمون همینی که گرونه پیدا نمیشه یسری از تهران گفتم واسم خریدن و اوردن چند سری مرکز استان پیدا شده واسم خریدن این سری اخر پیدا نشد از یه شرکت دیگه همین یه مدلو داشت گفتم برام بخرن و بفرستن..
پس اندازی م که داشتم همین ماه روی کادوی خونه و شب خیر برادرزاده ام دادم.. بفکر بودم یه جفت گوشواره کوچولو بگیرم.. دیدم هم وسعم نمیرسه هم برادرم پول بیشتر نیاز داره.. کادو پول نقد دادیم..
خلاصه که دوباره میخوام شروع کنم به پس انداز و اینبار میخوام پس اندازمو اول واسه دندونام خرج کنم که دندونم شکست و انگار جنس دندونام چندان جنس خوبی نیست.. اونی که شکسته درد نمیکنه اما یکی دیگه درد میکنه باید برای اینا یفکری کنم... برم یکی یکی درستشون کنم و بعدم باز پول جمع کنم برای خرید گوشی..
حالا گوشی رو شاید دیرتر بخرم اما بفکرم برم دنبال وام و یسری کار دیگه..
تا حالا وام برنداشتم نمیدونم چجوریه... ولی حتما قبل از برداشتنش یسری چیزها رو باید بدونم و اموزش ببینم.. امیدوارم بتونم شروع کنم، شروع نشده پایان پیدا نکنه..
وامو زمانی میخوام بردارم که از وامای پدرم اینا یکی تموم شده باشه که اگر یوقتی من به مشکل بخورم حداقل اونا توان پرداختشو داشته باشن... حرف از ناامیدی نمیزنم یا ناامید نیستم ولی این مدلی برای خودم یه حس امنیت ایجاد میکنم از درون جلوی منتقد درونمو و اون حسی که منو میترسونه اینجوری وایمیستم و میگم پشتمن پدر و مادرم...
الانم هستن اما میدونم خودشون توی وام و قرض زیادی فرو رفتن.. دستشون تنگه.. وقتی شرایط خرج و برج خونه رو میبینم و میدونم که ممکنه گاهی پول خرید نونم نباشه نمیخوام ریسک کنم.. حداقل میخوام وقتی ریسک کنم که اونام خلقشون کمی باز شده باشه و تا اون زمان منم اون کارای لازمه رو یاد بگیرم و انجام بدم..
خدایا شکرت❤ کمکم کن.. به کمکت نیاز دارم... پناهم باش❤
پ.ن: داستان من، دقیقا عین داستان موسی و چوپانه... من خدای خودمو میشناسم نه خدایی که بقیه میگن...
پ.ن: امروز یه شاخه از الوورامون رو که یک یا دو هفته ای هست که شکسته بود و من توی آب گذاشته بودم تا ریشه بده که نداده بود رو توی باغچه کاشتم.. عکسم گرفتم ولی حوصله م نمیشه الان بزارم اینجا.. چندین هفته قبل دو تا بذر گل رز توی گلدون کاشتم و ۵ تام توی باغچه.. بعده گذرون دوره سرما رشد میکنن.. فعلا که گلدونم جوونه نزده ولی هر چند روز چکش میکنم و اگر نیاز باشه آب میدم.. تا ببینم چی میشن اینا.. اگر تجربه ای از کاشت گل رز دارین بهم بگین ممنون میشم💐