۱۲۱
اول بگم ایشون متاهلن و در شرف طلاق گرفتنن و از هر ده کلمه ای که میگه ۹ تاش بد و بیراهه و ادم بددهنیه بنظر من، و طبق گفته های خودش با مدیرمون انگاری معتاد بوده و در حال ترک (در این مورد کسی رو سرزنش نمیکنم، به چشم بیمار به این افراد نگاه میکنم) هست.. از نظر فرهنگی و اجتماعی واقعا پایینه اما فرد نیازمندی هست برای همین بهش کار دادن.. از بخت بد منم بهش گفتن عصر بیا که من تنها نباشم..
قضیه اینه من توی ارتباطاتم با آقایون مخصوصا توی محل کارم حد و مرز مشخصی رو رعایت میکنم و حرفهایی که زده میشه فقط راجع به کار هست نه بیشتر و نه کمتر.. و اگر بین همکاران آقا فردی شماره تماس (من یه خط همراه اول دارم که توی محل کارم به همه این خط رو میدم و به مرور به خانم ها خط ایرانسلمم میدم اما این خط فقط برای ارتباط با همکارهای اقا هست همیشه همین بوده) من رو داره به هیچ عنوان زنگ نمیزنه یا پیام نمیده مگر بازرس داشته باشیم که اونم خودم به همه فقط یه پیامک میدم در جریان باشن.. کسی هم پاسخ نمیده یا نهایتا تشکر میکنن همین.
اما این اقا، من اوایل عینا همون رفتاری که با بقیه همکاران آقا داشتم با ایشونم داشتم، یعنی سلام که میکردم از صندلیم بلند میشدم به قصد احترام در حالی که این اقا به لحاظ سنی هم از من کوچکترن. سرکار حین انجام تمیزکاری حرف میزد منم فقط گوش میدادم برای اینکه حرف زدنش به سمت درد و دل نره جواب نمیدادم سکوت کامل بودم. تا اینکه یه روز رفتم سرکار، مسئله ای پیش امده بود مدیرمون گفت امروز بسته س برو خونه.. من دیدم به من قبل از رفتن کسی نگفته بود توی افتاب به اون گرمی پشت در موندم به این بنده خدا از سر دلسوزی (دلسوزیمم بخاطر بچه ش بود که با خودش میاورد سرکار چون زمانی بود که همسرش رفته بود) پیامک دادم خانم فلانی هستم امروز نیاید اموزشگاه بسته س، از من فقط یه پیام جهت اطلاع رسانی با لحنی کاملا رسمی ارسال شد و پیامک های ایشون با لحن صمیمی شروع شد.. (در این زمان همسرشون و ایشون هر دو اقدام برای طلاق توافقی کرده بودن) ..
از اون زمان که پیامک شروع کرد به دادن اعصاب من ، همه ش بهم میریخت اینو بلاک کرده بودم سرکارم که میومد دیگه از روی صندلیم بلند نمیشدم و سر سنگین برخورد میکردم دیدم تا شهریور پیام دادناش ادامه داره. حضوری حرف نمیزد مشکل چیه. پیامک میداد ساعت ۱۱ شب که چرا از من ناراحتی! چون بلاک بود من پیامهاشو یک هفته دو هفته بعده اینکه میفرستاد میدیدم، اونم چون میرفتم قسمت پیامک های مسدودی رو پاک کنم متوجه میشدم، اون زمان فک میکردم مرداد استعفامو رد میکنن اما رد نکردن برای همین تحمل کردم و به کسی چیزی از مزاحمتش نگفتم.. تا اینکه برگشتم و دیدم پیامک ها تا شهریور ادامه داره و از رفتارم متوجه نمیشه که مزاحمت داره ایجاد میکنه.. وقتی پیامی جواب داده نمیشه نمیفهمه یعنی پیام نده.. در جواب یکی از پیامها محترمانه نوشتم لطفا به این شماره دیگه پیام ارسال نکنید و مزاحمت ایجاد نکنید.. از اون زمان پیامکهاش قطع شد اما دیگه من رفتاری که با بقیه داشتم با این ادم نداشتم و ندارم.. اصن دلم نمیخواد ببینمش خیلی از اینجور ادمی بدم میاد.. دنبال اینم بدونم چرا از اینجور ادمی بدم میاد.. مجبورم تا زمانی که اونجا سرکارم یجوری به عنوان همکار باهاش کنار بیام حتی دیگه چایی توی محل کارم نمیخورم.. اصن هیچی از دست این ادم نمیگیرم بخورم .. دیشب هم شرایطی پیش اومد که بیشتر از این ادم بدم اومد و دلم نمیخواد حتی جواب سوالاتش رو جلوی باقی همکارا بدم، میدونه چایی نمیخورم بازم هی میپرسه چایی بریزم هر روز باید بگم نه! ادم زبون نفهم که میگن اینه (با عرض معذرت) کلی هم برام توضیح میده هوا سرده بخورین گرم بشین.. برمیداره بخاری رو میاره نزدیک من روشن میکنه فقط حرص میخورم توی خودم...
قضیه دیشب این بود یهو صندلی یکی دیگه از همکارا رو کشید کنار پریز و سمت من پشت (حالت باجه داره اموزشگاهمون) باجه نشست یعنی کنار من بود صندلی همراستای من ولی صندلی رو کشید عقب نشست که میشد پشت سر من.. اینجور وقتا من طوری می شینم کسی پشت سرم نباشه صندلیمو میچرخونم سمت دیوار ولی دیشب اینکارو نکردم گذاشتم پشت سرم بشینه و خودمو با پرونده ها مشغول کردم... شروع کرده به حرف زدن که نفهمیدم تماس صوتی بود یا تصویری.. با دو تا خانم و یه اقای دیگه حرف از رل داشتن و اینکه چرا دخترا رل میزنن بعده ۴ یا ۵ سال میزارنشو میرن .. الانم یه دختری رو که باهاش دوست شده بوده اونم اینو ول کرده و رفته و این شکست عشقی خورده داشتن دلداریش میدادن.. میگفتن بهش وقتی با یکی دوست میشی بهش علاقه مند نشو ببین وایمیسته پات یا نه بعد علاقمند شو.. اصن حالم خیلی بد بود این حرفا رو میشنیدم هی میخواستم بگم اقای فلانی پاشین برین بیرون حرف بزنین جای این حرفا اینجا نیست هی حرفمو میخوردم.. مردمم خانم و اقا میومدن و میرفتن هی نگاه میکردن اینم بلند بلند حرف میزد و روی صندلی لم داده بود.. اصن نمیدونم حس خجالت بود چی بود حس بدی بود در هر حال فقط دعا میکردم زودتر مدیرمون بیاد.. بهش زنگم زدم ولی چیزی نگفتم فقط گفتم کی میاین گفت میام تا ۵ دیقه دیگه و اومد تا ۴ و نیم.. در این وضعیت دید همکارمونو بعدش هی دنبالش میرفت نفهمیدم بهش تذکر داد یا نه.. ولی یجور دیگه باهاش حرف زد و فرستادش توی حیاط و بعدم گفت چایی بزاره..
امیدوارم بهش تذکر داده باشه.. هر چند کار ما طوریه که هر کی ازاده به تلفن حرف زدنش کسی کاری نداره ولی من واقعا از این ادم بدم اومد.. نمی دونم مستقیم این قضیه رو به همکارم که معاونن بگم یا نه..
قضیه اینه من حس بدی گرفتم و شاید دارم قضاوتش میکنم اما از اینجور آدمی با چنین اوصافی بنظرم میاد فرد با اخلاق و متعهدی به زندگیش نبوده بعد اونوقت به هر کی میرسه بد زنشم میگه..
خدایا منو ببخش ولی تجربه بهم نشون داده به پدر یا برادرم بگم دردسر میشه، به مدیر بگمم این بنده خدا رو که ادم نیازمندیم هست از کار بیکار ممکنه کنه.. هر چند کارای خودش طوریه که بهش اخطار دادن که اگر میای درست بیا اگر نمیای نیا.. فک میکنم خودش به زودی با این وضعیت کار کردنش سرشو به باد میده..
ولی من از اینکه چنین ادمی توی شیفت من باشه حس خوبی ندارم شایدم بدبین شدم بخاطر این چیزایی که دیدم و اتفاق افتاده.. ولی از نظر من این ادم خودش مشکل اخلاقی داشته که همسرش داره ازش جدا میشه...
من ادم معمولی ای هستم به لحاظ چهره و پوشش.. یعنی ادم همچین توی دل برویی نیستم که فک کنین چه ادم خوشگلیه.. نه خوشگل به اون معنای زیبا نیستم اما از نظر خودم برای خودم زیبام و معمولیم، اونطوری نیستم که چشم ادما دنبالم باشه.. اهل اینکه ارایش غلیظ توی محل کار بکنم هم نیستم.. یوقتایی فک میکنم شاید مقصر این اتفاق خودمم ولی به چیزی نمیرسم.. موضوع اینه من مقصر نیستم ولی هر حرفی به هر کسی بگم من مقصر میشم.. فقط حالم بده..
از اینکه هر روز این ادمو باید ببینم حالم بد میشه خیلی روزا که مریی های خانم هستن باهاشون حرف میزنم وقتم میگذره کوچکترین توجهی هم به این اقا نمیکنم حتی سلامشو علیک نمیکنم..
- ۰۲/۱۰/۲۶
سلام پری عزیز
همکارتون چی شد؟ ادامه داد رفتارش رو؟
هیچ وقت هیچ چیزی رو توی خودت نریز و تحمل نکن. 🌱
دربارهاش صحبت کن، هر کاری که درست میدونی انجام بده، خودت رو از فشار رها کن.
اما تحمل نکن. تحمل کردن آدم رو پیر میکنه ...
شاد و سلامت باشی