بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۲/۱۹
    238
  • ۰۳/۱۲/۱۴
    235
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۱۸۱

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۰۷ ب.ظ

خیلی اروم پیش میرم اما مهم اینه یه قدم رفتم جلو..

یسری مسایل رو باید سرچ بزنم و توی دفترم یادداشت کنم ..

یه دفتر یادداشت کوچیک باید بخرم و خلاصه اون چیزی که واسم مهمه توش بنویسم..

یادم باشه نقشه مترو و خطوط BRT و مسیرها رو هم سرچ بزنم و اینو داخل گوشیم باید ذخیره کنم..

امروز برای حقوقم تا پایان سال به طور کلی برنامه ریختم تا دخل و خرج حقوقم توی این محل کارم دستم باشه.. 

باید برم از اول ماه توی یه مغازه کار کنم.. ببینم کسی رو میتونم پیدا کنم.. ازش حقوق نمیخوام فقط میخوام بهش بگم بزار روزی دو ساعت بیام جنسا رو بشناسم و حالا توی شلوغی بهت کمکم میکنم.. 

.....‌‌....

امروز بعده مدتها اسممو توی گوگل سرچ زدم..

باورم نمیشه اسمم اسم اقام هست! 

بعد اینکه یه پلاک به اسمم هست! 

دیگه اینکه یه کلیپ تولدت مبارک به اسم خودمم بود.. این ص کیه یعنی براش هم کلیپ تولدت مبارک ساختن هم پلاک طلا از اسمش ساختن🤔

منم میخوام:/ 

چرا هیچکی واسه من از این کارا نکرده🤣

از شوخی گذشته، امروز سرچی که زدم دیدم اسمم معنایی اشتباه از اون چیزی که من میدونم توی دیکشنری ها براش نوشتن و در کل همینکه دیدم اسم اقا هم هست دلم میخواد اسممو برم عوض کنم🤔 حالا چه اسمی انتخاب کنم:/ 

همیشه اسممو دوست داشتم چون قشنگه.. ولی از اینکه اسم خاصی هست ناراحتم.. هر چیزی توی نت باشه حتی اگر مربوط به من نباشه هم به من ربط میدن... 

.......

 

پ.ن: پست ۱۷۹ رو که رمزش رو برای دوستان گذاشته بودم رو برداشتم اگر تمایل داشتین یه نگاهی بندازین اگر نظری داشتین بگین خوشحال میشم .. 

در هر صورت ممنونم که هستین و اینکه اون یکی وبمو منظورم بلاگ اسکای هست، به طور کامل رمز میگذارم و برای همیشه ازش خداحافظی میکنم و دیگه داخلش نمیخوام برم... رمزش رو که میدونین، همون رمز همیشگی هست. 

 

پ.ن۲: تصمیم گرفتم خودم باشم و از برنامه هام مثل همیشه بنویسم.. دیگه نگران هیچی نیستم.. یا موفق میشم یا نمیشم یا شروع میکنم یا شروع نکرده تموم میشه.. ولی مینویسم.. از نوشتنشون توی این فضا پشیمون نمیشم دیگه.. 

 

میدونم مدتی فقط الکی بلکی مینوشتم.. هی سوال و چرت و پرت شاید.. 

ولی من ادمیم که خجالت رو گذاشتم کنار و اگر چیزی رو ندونم سوال میپرسم و دنبال جواب میرم.. شاید یه سرچ بزنم به جواب برسم اما گاهی ادم اینجا نوشتن رو و حرف زدن رو انتخاب میکنه ولی به این معنی نیست که خودش توانایی سرچ کردن رو نداره... گاهی ادم سرچ میزنه اما متوجه نمیشه یعنی چی یا جواب نمیگیره.. واسه همینم اینجا مینویسم 

 

۱۸۰

دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۸:۰۱ ب.ظ

امروز خیلی ناراحت شدم.. 

همسر همکارم فوت شده اصن شوکه شدم وقتی شنیدم.. چشمام پر اشک شد.. خانوم ماهی هست بنده خدا و همسرش فوت شده.. 

میدونین از بابت دیروز خیلی نگران مادرم بودم و ناراحت بودم این خبرم که شنیدم خیلی بیشتر ناراحت شدم..

من روی کلمه مرگ و حرف زدن از مردن خیلی حساسم.. 

چند روز قبل مامانم در این مورد حرف زد و من عکس العمل بدی نشون دادم ناراحت شدم و گفتم دیگه در این مورد حرف نزن... یه اتفاقی افتاد تا بهم بگه حواستو جمع کن ممکنه شب بخوابی صبح روز بعد دیگه نداشته باشیش.. 😢

 

یوقتایی توی زندگی یه اتفاقای غیرمنتظره ای میفته که ما هیچ آمادگی ای براشون نداریم.. مثل مردن... 

و این چقدر غم انگیزه... 

 

خدا رو شکر میکنم که بخیر گذشته.. 

 

این روزا اتفاقای عجیبی میفته هر چی حس میکنم یا خواب میبینم یه اتفاقی بعدش میفته و فقطم اتفاقای بد میفته.. 

۱۷۹

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ

فقط رمز رو برداشتم.. از اینکه رمز گذاشته بودم پشیمون شدم.. 

۱۷۸

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ

این هفته سه ۴ روزی رو صبح تا شب سرکار بودم... دیگه دست و گردنم جواب کرد.. یکم وضعیت رو بهبود دادم و حالا وضعیت کاریم به حال اول برگشته.. 

دیشب بابام در مورد بیمه زنان و دختران یه چیزی گفت رفتم سرچ زدم.. دیدم میتونم خودم برم خودمو بیمه کنم و حق بیمه پرداخت کنم و البته بیمه درمان هنوزم تحت بیمه پدرم باشم و اون بیمه ای که پرداخت میکنم بعدا براساسش بازنشستگی بگیرم..

بنظرم ایده بدی نیست.. 

یه چیزی دیگه م هست.. توی محیط کارم من توی این چند سال خیلی چیزها دیدم و شنیدم اما نه جایی به زبون اوردم نه سواستفاده کردم..

گاهی چقدر بده که بعضی چیزها رو مجبوری هیچ جا نگی و کور و کر و زبونت بسته باشه.. 

 

نمیدونم اینکار درسته یا نه... 

۱۷۷

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۵۷ ب.ظ

قصد نوشتن توی وبلاگم رو نداشتم ولی اینجا نوشتنم گاهی خوبه.. 

احساسات افراد رو بی اعتبار نکنیم .. 

شاید بگین یعنی چی؟ 

یعنی من اگر ناراحتم و از حس ناراحتیم حرف میزنم نگین حساسی، سر موضوع مسخره ای ناراحت شدی.. اصن حرف نزنین اگر نمیدونین چی بگین.. فقط شنونده فعال باشینم خوبه.. من خودم گاهی میگم حق داری ناراحت بشی.. سعی میکنم به احساس طرف مقابل بها بدم.. گاهی فرد رو بغل میگیرم.. گاهی فقط سکوت میکنم.. 

فقط احساس ناراحتیش رو بی ارزش نکنیم.. 

 

اگر کسی برای چیزی ناراحت میشه یعنی برای اون فرد اهمیت داشته .. ولی اون چیز ممکنه برای شما بی اهمیت بوده باشه... این دلیل نمیشه به اون فرد بگین الکی ناراحت شدی، چرا داری خودت رو اذیت میکنی.. اگر سکوت کنین واقعا بهتره... 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۵۷

۱۷۶

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۶ ب.ظ

امروز....‌

جمعه س... 

مثل باقی روزا... 

هوا عالی بود ... 

ناهار رو من درست کردم.. ماکارونی فرمی که ته دیگشم سیب زمینی بود.. 

بابا از توی باغچه سبزی هم چید.. سبزی هایی که خودمون کاشتیم خیلی خوشمزه تر و بهتر از بازاره.. 

امروز مادام وب رو هم نگاه کردم.. قشنگ بود.. فیلمایی که هیجان انگیزن رو دوست دارم.. 

تناسخ یک پولدارم چند قسمت دیگه رو هم دیدم بنظرم قشنگه.. 

....

یه چیزی میگم درگوشی بین خودمون بمونه.. 

دیشب قبل از اینکه بخوابم با خودم گفت اگر امشب حمله کنن اونوقت من صبح زنده م؟!.. یعنی همچین حسی داشتم و صبح که بیدار شدم دیدم حمله کردن... 

یه ترسی اون ته دلم هست و میترسم.. 

این حالمو بد میکنه.. فکر اینده فکر شکست برای چیزی که هنوز شروع نشده بخاطر جنگ.. 

واقعا حالم بده.. هیچی آرامشی که داشتمو برنمیگردونه.. 

.. 

این روزا بخشایی از وصیت نامه امام رو خوندم و دیدم چقدر از وصایای امام دور شدن.. 

بیخود نیست مردم ازشون بدشون میاد.. 

این وضعیت تحریما.. وضعیت بیکاری، گرونی، حقوق کم، نارضایتی های من از زندگی.. واقعا از لحاظ فکری نشخوار فکری ای رو شروع کردم که منو سمت افسردگی و گریه و حال بد میبره... ادم ناراضی ای شدم.. خیلی از همه چی ناراضیم.. امیدوارم این مدیتیشنی که هر چند روزی یبار گوش میدم کمکم کنه یکم.. 

فقط یه کوچولو... 

😔😔

دلخوشیهامونم انگاری گرفتن... 

۱۷۵

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ب.ظ

بعدا نوشت: 

از دوستانی که برام روی پست ۱۷۴ کامنت نوشتن ممنونم🌹🙏 اون پست رو رمز گذاشتم، رمزش همون رمزی هست که با اسمم پری شروع میشه. اگر تمایل داشتین کامنت دوستان رو بخونید میتونین از رمز استفاده کنید.. 

 

باقی دوستان کامنت خصوصی گذاشتن که من از این دوستان هم متشکرم🌹🙏

..............

........‌‌......

--------------

 

 

 

این روزا طبق توصیه دوستان عمل کردم و نوشتن کارام بهم نظم داده.. گوشی رو هم فقط واسه دیدن دوره و کارهای مورد نیازم فعلا استفاده میکنم. 

دنبال طرح حجم نامحدود همراه اول بودم ولی انگاری برداشته شده! 

پریروز بود امروز صبح رفتم بخرم نبود.. 🤔 حالا هر چی.. 

قیمت بسته هام رفته بود بالا.. 

بعدا نوشت: به کمک یکی از دوستان پیداش کردم. 

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۲۷ فروردين ۰۳ ، ۱۹:۱۳

۱۷۴: تایید/ اصلاح افکارم ۲

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۷ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۱

۱۷۳: تایید تفکراتم!؟ در برابر اصلاح تفکراتم..

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۰۱ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۰۱

۱۷۲: تجربه های ناخوشایند/ درسهای زندگی

يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۰۰