۱۹۲
وقتی یه بچه کوچولو توی خونه ست چقدر بهم انرژی میده..
امروز سر سفره شام میخوردیم، برای اولین بار پناه عمه گفت پَ پَ.. اونم گرفته بود غذا میخوام😁 خیلیی باحال بوود😍
......
امروز یه تعداد اهنگ جدید دانلود کردم و دارم گوش میدم..
اِی بد نیستن..
۰۳.۰۳.۱۴
=====================
امروز که از سرکار اومدم خیلی خسته م.. عجیب بعده دو روز تعطیلی سرمون خیلی شلوغ بود.. مراجع کننده نداشتیم... کارای توی اموزشگاه زیاد بود...
هنوز شبم خونه داداش دعوتیم.. بهشون گفتیم بیاین پایین .. در واقع خواهرم و شوهرش اومدن خونمون.. دعوت کردن.. اما چون سخته سید رو ببرن بالا گفتیم بیان پایین.. و کل کارای شام با ماست و فقط اسمش دعوتی برادرمه:/
:|||||||
خستمههه😶
سریال در انتهای شب رو دو قسمت اولش رو خانوادگی نگاه کردیم.. حالام منتظریم قسمت بعدیش بیاد..
از طرفدارای پارسا پیروزفر نیستم فقط چون ابجیم گفت با هم ببینیم منم همراهی میکنم به یاد گذشته که کلی سریال دور هم و با هم میدیدیم...
خیلی این روزا کار دارم اما اینقده شلوغه که وقت نمیکنم انجامشون بدم..
ایرادی نداره.. قدم به قدم میرم جلو😊
امید به خدا...
الان مثلا اومدم استراحت کنم اینجام🤭
- ۰۳/۰۳/۱۷
دلم برای بچه کوچیکها تنگ شده ،
امروز خواهرمو که رسوندم مدرسه ، رفتم جلوی در یه خونه ای پارک کردم تا خواهرم برگرده و از قضا اون دروازه خونه هه که مشبک بود و شیشه های کوچیک کوچیک پایین دروازه داشت بود ، بعد یه کوچولویی از پشت شیشه مارو نگاه میکرد و ما هم بهش دست تکون می دادیم و اونم می خندید و می رفت ...