بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۲/۱۹
    238

۱۷ مطلب با موضوع «علایقم :: سریال، فیلم» ثبت شده است

۶۹

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ب.ظ

امروز یاد فیلم دوداس افتادم یه عاشقانه زیباست..‌

مردا اینجوری عاشق میشن... جوون میدن... (البته توی فیلما ولی نه در واقعیت) واقعیت یه چیز دیگه س.. 

بازی شاهرخ خانو دوست دارم خیلی قشنگه‌‌ .. قبلنم گفتم ولی دقیقا بخاطر این طرز بازی کردنش دوستش دارم... 

فیلم آشوک یا اسوکا هم هست 

هر دوی اینا ژانرشون عاشقانه تاریخی هست و واقعا من دوست داشتمشون.. چند هفته قبل گاهی خوشی گاهی غم رو مجددا نگاه کردم .. اونم واقعا دوست دارمش... 

این فیلما رو دلم میخواد تا ابد داشته باشمشون... توی تنهاییم توی دل گرفتگیم بهانه ای بشن برای اشک ریختن... 

 

دیگه دلم نمیخواد هیشکی درک م کنه... خودم کافیم برای خودم... 

۶۸

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ

فیلم چند ساعته خونمون روح داره.. 

اولش فک میکردم ترسناکه ولی یه فیلم معمولی و خوب بود.. 

از اینجور داستانا و فیلما که بنظرم مخاطبش اغلب تینیجرهان.. ولی عام پسنده.. 

کمک به یه نفر تا بتونه به ارامش برسه و برای اینکه بگه چه اتفاقی سرش اوردن روحش توی یه خونه موندگار شده... تا ظلمی که بهش شده رو بتونه جبران کنه... 

 

واقعا روح ها سرگردون میشن؟! 

واقعا این اتفاقا میفته... 

 

جادوگران خانواده میفر و خانواده آدامز رو مدتیه توی فکرشونم که فصل دومشون بیاد از کجا میتونم بفهمم🙄تصمیم گرفتم امروز سرچ بزنمشون و ببینم چه خبری ازشون هست.‌ سریال بی خانمانم هست.. دوست دارم بدونم اونم فصل دومش اومد یا نه؟ چی شد! ... 

 

+ نمیدونم اینجا چجوری میشه کامنتا رو ببیندیم.. یکم تنظیمات رو دستکاری کردم اگر کامنتی میخواید خصوصی باشه حتما تیک خصوصی رو بزنین چون نمیدونم چه مدلی ممکنه کامنتتون بیاد.. نیاز به تایید داشته باشه یا نه..‌ 

حالا خودمم تست میزنم ببینم چجوری میشه... 

 

++ امروز میخوام خودمو محک بزنم.... 

 

پ.ن: شما ادمای اینجا رو که پشت یه صفحه میشینن مینویسن چجوری میبینین؟ 

بنظرتون احساس ندارن بی احساسن؟ 

توی یه سایتی دیدم یه اقا مطلبی نوشته همه خانم ها بهش پریده بودن و توهین و تحقیر و مسخره بازی... یه لحظه موندم با خودشون نمیگن پشت این اسم یه انسانه با این حرفامون دلی رو نشکنیم... یعنی اینقد از اقایون بدشون میاد پس چرا ازدواج کردن... واقعا که... 

واقعا متاسفم ... 

از دو چیز متنفرم یکی خانم هایی که خونه خراب کن یه زندگی میشن و یا زن دوم یه اقا میشن یا اقایونی که خودشون زندگیشون رو خراب میکنن و با تمام وقاهت میخوان زن دوم بگیرن و دومی هم این ادمهایی که به خودشون این حق رو میدن به جنسیت مخالف خودشون توهین و تحقیر کنن (حالا چه خانم چه آقا)... 

جای همه مون زیر دو متر خاکه همین... چه مسلمان باشیم چه نباشیم هر اعتقادی داشته باشیم... فقط زیر دو متر خاک جا میگیریم ... حداقل کاری که میتونیم بکنیم اینه نا مورد بی احترامی قرار نگرفتیم بی احترامی نکنیم و همین طور اگر بی احترامی هم بهمون شد در حد امکان سعی کنیم با احترام برخورد کنیم که البته در اکثر مواقع نمیشه... چون همه انسانیم... 

 

+مسئله ای توی محل کارم پیش امده که واقعا روی اعصابمه و خدا نکنه صبرم تمام بشه وگرنه اون ادمو میشورم و پهنش میکنم روی بند... فقط تا پایان همین ماه به خودم میگم تحمل کن صبر کن... خدایا خودت بهم صبر بده... 

بعضی ها احترام رو چیز دیگه ای معنا میکنن... متاسفم واقعا برای خودم که به هر شخصی احترام میگذارم و احترام نگه میدارم ... 

۶۷

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۱ ب.ظ

دلم یه اکیپ پایه (البته خانم) میخواد که همه راننده باشیم و بزنیم به دل جاده... 

بی غم و غصه از نداریها و سختی ها.. 

توی چادر بخوابیم و چند لقمه نون بگیریم و بخوریم و بریم گردش و تفریح.. 

همینقد تباه.... 

 

واقعیت: ماشینش نیست، پولش نیست ، وقت بیکاری نیست، هوا به شدت گرمه، چادرش نیست، کجا میخوای بری ادمای همراه م نداری😐

---------------

کتاب هبوط رو شروع کردم به خوندن به دلم ننشست و جذبم نکرد کتاب جذابی نیومد برام... فعلا بستمش گذاشتمش کنار شاید یوقت دیگه بخونمش.. در عوض یه کتاب دیگه شروع کردم به خوندن.. به اسم زبان بدن.. فعلا تا اینجا خوب و ساده و روان بود.. حالا تا ببینم چجوری میشه در ادامه...

 

اتفاقی یه فیلمی دیدم به اسم به موقع.. داستانش کنجکاوم کرد دانلودش کردم و دیشب بلاخره نگاهش کردم و فیلم جالبی بود.. چقدر وحشتناکه اگر یه روز به جای استفاده از پول همه چیو با جوونمون قرار باشه پرداخت کنیم و تا ۲۵ سالگی بیشتر عمر نکنیم.. این ترسناک بود.. یجورایی در مورد طبقات اجتماعی متفاوتم بود در مورد اینکه پولدارا برای اینکه پولدار تر بشن (اینجا براساس این فیلم یعنی عمری جاودانه داشتن) مردم بیشتری باید جونشون رو از دست میدادن.. چون هزینه هاشونو با جونشون و عمری که براساس ثانیه و دقیقه و ساعت و قرن و سده و دهه داشتن باید پرداخت میکردن... مثلا پول بلیط اتوبوس میشد دو ساعت از عمرشون.. یعنی دو ساعت از عمرشون گرفته میشد و به مرگ نزدیکتر میشدن.. 

بد نبود.. 

۶۵

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ب.ظ

سلام

مدتی بود به یسری موضوعات فکر میکردم و الان تا حدودی تصمیم قطعی رو گرفتم و یسری کارها رو انجام دادم باقی کارها میمونه برای مرداد ماه.. 

امروز دلم میخواد اینا رو بگم بهتون.. 

حالم شبیه ادمیه که انگار اخرین پستیه که داره مینویسه و اگر اینا رو الان ننویسه بعدا پشیمون میشه واسه همین الان براتون مینویسم: 

این اواخر انیمه فرانسوی زبان مغازه خودکشی رو هم بعد از خوندن کتابش نگاه کردم و خیلی حالمو دگرگون کرد و غمگین شدم ولی پایانش برخلاف تصورم بود و شبیه کتاب نبود..  

اگر کتابی رو خونده باشم و ازش فیلم یا انیمه باشه میتونم نگاه کنم ولی اگر فیلم یا انیمه رو قبل از کتاب دیده باشم دیگه کتابو نمیتونم بخونم.. 

سرود کریسمس رو هم وقتی دیدمش انیمه ش رو خیلی دوست داشتم.. اینم دومین کتابیه که هم کتاب و هم انیمه ش رو دیدم.. 

دیگه اینکه فیلم نمایش ترومن ر و هم دیدم و با اینکه خیلی سال قبل دیده بودمش بازم دوستش داشتم و دارم و برام دیدنش تکراری نمیشه و دلم میخواد بازم ببینمش.. 

روباه ۹ دم رو هم یه ده قسمتی رو نگاه کردم و دیگه حوصله م نکشید ببینم سریالش قشنگه اما من کمی این روزا حال و حوصله استفاده از گوشی رو ندارم و از طرفی وقت هم نمیکنم.. 

دیروز صبح بعد از یک سال بلاخره رفتم دانشگاه و بعد از کلی پیاده روی توی دانشگاه به اون بزرگی مدرکمو گرفتم و برگشتم خونه.. 

با مدیرمونم سر موضوعی حرف زدم و در جریان گذاشتمشون و انشاالله از اینجا به بعدش توکل به خدا.. 

تا یک سال اینده امیدوارم همه چی برگرده سرجاش.. 

۴۸

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ب.ظ

مدتی بود یه سریال نگاه میکردم که تعریفشو از پدرم زیاد شنیدم.. دو تا فصل داره و من هر دو فصلشو نگاه کردم.. منتظر بودم تمام بشه در موردش بنویسم.. دیشب تمامش کردم.. 

سریال کره ای کیمیای روح..

فصل ۱ طنز بیشتری داشت و من از قسمت ۱۵ تا ۲۰ ش اونو بیشتر دوست داشتم و قسمت اخرم کاملا شوکه کننده بود ... 

اما فصل ۲ شروع قوی ای داشت و من فصل ۲ رو با اینکه ۱۰ قسمت بود بیشتر پسندیدم ..

در کل هر دو فصل این سریالو، داستانشو و اهنگهاشو حتی، دوست داشتم.. بقدری که میکسا و کلیپ ها و تیزرهاشو نگاه کردم 😅😁

لینک از تیزر فصل ۱ و ۲ ش در ادامه مطلب میزارم.. 

۳۳

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ

بولگاسال، روح های جاودان.. به طرز عجیبی محو این سریال شدم و دارم نگاهش میکنم طوری که ۹ یا ۱۰ قسمتش رو از ۵ شنبه تا دیروز نگاه کردم😅

 

 

اهان دو تا کتابی رو هم که مشغول خوندن و شنیدنشونم باید تا پایان امسال تمامشون کنم.. ببینم چی کار میکنم..

 

 

بعدا نوشت: فک میکنم قرار نیست کتابا رو قبل از سال تمام کنم.. سرماخوردم بدجور.. 

یعنی نمیدونم کروناست یا سرماخوردگی.. یه استخون درد وحشتناکی رو تجربه کردم که زمان زدن واکسن کرونا تجربه کرده بودم... این همه سال مریض نشدم عجیبه که الان دو روزه سرماخوردم و وحشتناکه:/🤕

ابریزش بینی، استخون درد و بدن درد، عطسه، گلو درد، لرز و تب... سردرد.. خواب الود و خسته.. و بی حوصله... 🤧😷

۲۸

چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۳۴ ب.ظ

سریالی که جذب داستانش شده بودم بنظرم اونقدرم جذاب نیست.. حیف حجم نتی که مصرف کردم:/ 

 

از این به بعد فک میکنم بهتر اینه اول نقد یه سریالو بخونم و ببینم اصلا ارزش داره ببینم یا نه.. بعد برم سراغ دانلودش.. 

اخه نمیدونم مردم توی این سریال چی دیدن که همه نوشتن عالیه خوبه.. قسمت اولشو خودمم گفتم خوبه اما دو و سه رو نه.. دیگه علاقه ای به نگاه کردنش هم ندارم:/ 

 

شاید قسمتای اولش این مدلیه اما نمیدونم.. 

 

× سنجاق شده به جادوگران می فر