بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۲/۱۹
    238
  • ۰۳/۱۲/۱۴
    235
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۴۸

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ب.ظ

فصل ۱ 

فصل ۲

 

 

بعدا نوشت: 

کتاب بادامو دارم میخونم و دوستش دارم...

انیمه فروشگاه خودکشی رو به زبان فرانسوی دانلود کردم و قبلا همراه خواهرزاده م نصفشو دیدم و خیلی غم انگیز بود و بخاطر روحیه خواهرزاده م وقتی گفت دیگه نمیخوام نگاهش کنم قبول کردم.. هر دو کتابشو خوندیم اما اون نصفی که از انیمه ش دیدم خیلی غم انگیز و تاثیرگذارتر بود.. حالا خودم دانلودش کردم تا کامل ببینمش.. 

میگن دوباره بمپور رشته مو میخواد.. من از هر جا بدم میاد اخرم میترسم سر از همونجا در بیارم.. فعلا خودم که دفترچه ای ندیدم اما اگر بخوام شرکت کنم و درس بخونم هر شهری جز اونجا رو انتخاب میکنم.. 

این روزا اکثرا به اینکه از کار کردن و درامد داشتن دست بکشم بیشتر فکر میکنم..‌یه بخشیش به شرایط جسمانی و سلامتی خودم بر میگرده و یه بخشیش به اینکه درامدی که دارم اینقدر کمه که ارزش اینو نداره کار کنم و سلامتی خودمو بخطر بندازم و از طرفی ناامید و بی انگیره نیستم اما واقعا فک میکنم اینم یه بخشی از دوست داشتن خودمه... 

یا باید یکاری دست و پا کنم ‌که خودم رییس خودم باشم یا واقعا درامدی که دارم ارزششو داشته باشه که کار کنم.. 

یه دوره به اسم سلف دیتا شرکت کردم که از ۲ اردیبهشت شروع میشه و فک میکنم خیلی بهم کمک کنه.. 

حقوقی م که میگیرم واقعا منو راضی نمیکنه.. نیازها و خواسته هامو براورده نمیکنه.. فعلا به خودم زمان دادم برای کنار اومدن با خودم و یسری شرایط دیگه و به وقتش میام از این کار بیرون... توی شهر خودم هیچ جایی نمیتونم کاری دائمی و با حقوق و مزایای مناسب پیدا کنم... 

البته همین ازمون استخدامی ای که شاید اینبارم شرکت کنم که هنوز قطعی نیست.. میبینی متاهلین و هم چنین تعداد فرزند جزو امتیازات محسوب میشه.. و من دیگه واقعا دلم میخواد شاکی بشم.. مگه ما مجردا جرم کردیم؟! چرا واقعا تا این حد تفاوت باید یاشه چرا شرایط برای همه یکسان نیست.. یکی شاید مجرد باشه ولی رزومه و از خیلی جهات از یه فرد متاهل کارا تر باشه... :( 

واقعا امشب شاکیم.. مگه ما آدم نیستیم! ما حق زندگی نداریم! موجود فضاییم مگه! 

دختر و پسرم نداره:( 

یعنی امسال من اینقد گند بوده که ... 

بی خیال.... 

 

اصن نمی دونم چی شد اینا رو نوشتم و حال خودمم بد شد.. ☹

متاهل و مجرد بودن گناه نیست اشتباه نیست.. اینا فقط انتخاب و سبک زندگی هر فرده... کاش اینا رو میفهمیدن... 

 

شایدم من دیگه کار کردن دلمو زده برای همین چرت و پرت نوشتم🙂

 

خدا رو شکر... 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">