۶۶
امروز نشستم پای لپ تاپم و درستش کردم اما نمیدونم چرا صفحه تاچش کلیک راستش عمل نمیکنه:/
نمیدونم چرا اینجوری شده اخه🙄
باز میمونه تا یوقت مناسب دیگه بتونم پاش بشینم.. این اولین بار بود بعده مدتها پاش نشستم و خودم درستش کردم نهایت گفتم دیگه یه ویندوزه عوض میکنم اتفاق دیگه ای که نمیفته.. فعلا اومده بالا..
برای روز جمعه همکارم همه همکارا رو دعوت کرده خونه شون.. برای بار اوله میرم خونشون نمیدونم یه بسته شکلات خوبه بگیرم یا یه چیز دیگه بگیرم 🤔 نمیدونم چه چیزی در انتظارم خواهد بود با پذیرفتن دعوتشون ولی میدونم قطعا ساکت اون جمع منم😅 شاید بهتر باشه دعوتش رو رد کنم...
دیروز رفتم سرکار، برقا رفته بود پشت در اموزشگاه باید منتظر میموندم همکارم منم برد با خودشون محل اموزش.. موقع برگشت یه ادم مزاحم با چوب محکم زد اینه بغل سمت راننده رو شکست و فرار کرد. ما هم پلاک رو برداشتیم ولی ناقص. بدبختی اینه طرف پلاکش واسه شهرستان بود فک کنم ۳۲ یا ۳۳ بود همینو خوب ندیدیم.. نمیدونم واسه کدوم شهره..
باز خدا رو شکر مشکل دیگه ای پیش نیامد..
بعدا نوشت: لپ تاپ رو دیشب دوباره روشن کردم درست بود خاموشش کردم تا هر وقت که بتونم از استفاده کنم.. اگر بی استفاده بمونه خراب میشه؟
میخوام جمعش کنم..
دعوت همکارمو قبول کردم و خیلی خوش گذشت یه جمع خانومانه... لذت بردم و دلم میخواد همیشه از این دعوتیای این مدلی برم😀
اون ماشین مزاحم از قوچان بود.. عجب بچه هایی پیدا میشن.. ماشینو برداشتن و زدن به جاده صاحب ماشینم بی خبر.. حداقل حرفیه که به همکارم گفته..
خدایا شکرت...
دلم گرفته از خودم.. امیدوارم همه چیز به خوبی و خیری پیش بره..
یه دفتر دارم که پره از درد و دلام پره از علاقه هام از احساس عشق و دوست داشتنام...
پری اگر یه روزی برگشتی پست امروزو خوندی بهم بگو از احساست، از اینکه کسیو دوست داری؟ یا چه کسایی توی زندگیتن؟ دوستات کیان؟ تونستی حالتو خوب کنی؟ تونستی نظرت رو نسبت به ازدواج تغییر بدی؟ اصن کلا چه زندگی ای داری حالا؟! تنهایی یا نه؟ آرامش داری یا نه؟ دستات چی شدن؟ خواهرت چی شد؟ پدر و مادرت؟ مشکلت با مادرت حل شده؟
اینم بهم بگو یادته چرا این حرفا رو امشب نوشتی....
۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۲..
++ دیدین گاهی میخوای یه حرفیو بزنی ولی نمیزنی در حالی که باید بزنی این مدلی شدم..
هستم اگر میروم گر نروم نیستم...
همین کافیه برای الان...
- ۵ نظر
- ۲۳ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۱۶