بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۴/۰۸/۰۶
    251

۳۳

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ

بولگاسال، روح های جاودان.. به طرز عجیبی محو این سریال شدم و دارم نگاهش میکنم طوری که ۹ یا ۱۰ قسمتش رو از ۵ شنبه تا دیروز نگاه کردم😅

 

 

اهان دو تا کتابی رو هم که مشغول خوندن و شنیدنشونم باید تا پایان امسال تمامشون کنم.. ببینم چی کار میکنم..

 

 

بعدا نوشت: فک میکنم قرار نیست کتابا رو قبل از سال تمام کنم.. سرماخوردم بدجور.. 

یعنی نمیدونم کروناست یا سرماخوردگی.. یه استخون درد وحشتناکی رو تجربه کردم که زمان زدن واکسن کرونا تجربه کرده بودم... این همه سال مریض نشدم عجیبه که الان دو روزه سرماخوردم و وحشتناکه:/🤕

ابریزش بینی، استخون درد و بدن درد، عطسه، گلو درد، لرز و تب... سردرد.. خواب الود و خسته.. و بی حوصله... 🤧😷

۳۲

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۴۶ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۴۶

۳۱

يكشنبه, ۷ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۲۹ ق.ظ

امشب کمی دلنگران و ناراحت بودم.. حدود ۹و نیم نزدیک ۱۰ بود که رسیدم خونه... خیابون خیلی خلوت‌بود.. 

وقتی رسیدم خونه وقتی اومدم توی وب.. 

کامنت تبریک روز مهندس دوستمو که دیدم خیلی خوشحال شدم و خیلی روحیه م تغییر کرد.. 

واقعا ممنونم دوست من.. 

 

+ سنجاق شود به روزهای ترسناک و افکار پریشون ذهنم.. 

++ خدایا شکرت، شاید مصلحتی هست که این اتفاقا برام افتاده.. 

+++ همجنین سنجاق شود به دلخوشی های قشنگ و زیبای اطرافم.. دوستای قشنگم.. 

 

بانوجانم دلم براتون تنگ شده امیدوارم زودتر خوب بشین...

 

۳۰

چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۳۲ ب.ظ

شب‌ها بیشتر دعا کنید
این وقت‌ها خدا خیلی تنهاست
و دلخوشی‌ اش
چراغ روشنِ اتاق شماست
بی ‌صدا می‌آید، می‌بیند و به وقتش
مستجاب میکند
روی همچون ماهتان را می‌ بوسد
و آرام می‌رود...
 

 

++ به وقت دلگیری... 

 

خدایا شکرت.. خودت مراقب همه ی آدمای دوست داشتنی اطرافم، راه دور و نزدیکم باش.. 

۲۹

چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ

برامون قلب پیدا کردم😍

موقع گرم کردن شیرایی که خریده بودیم اتفاقی دیدم سرشیرا به صورت قلب روی اون نقش بسته منم عکس گرفتم با اینکه لامپ هودم روشن بود تاریک افتاده قلبم برای اینکه دیده بشه خودم دورش رو خط کشیدم😀

 

 

 

۲۸

چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۳۴ ب.ظ

سریالی که جذب داستانش شده بودم بنظرم اونقدرم جذاب نیست.. حیف حجم نتی که مصرف کردم:/ 

 

از این به بعد فک میکنم بهتر اینه اول نقد یه سریالو بخونم و ببینم اصلا ارزش داره ببینم یا نه.. بعد برم سراغ دانلودش.. 

اخه نمیدونم مردم توی این سریال چی دیدن که همه نوشتن عالیه خوبه.. قسمت اولشو خودمم گفتم خوبه اما دو و سه رو نه.. دیگه علاقه ای به نگاه کردنش هم ندارم:/ 

 

شاید قسمتای اولش این مدلیه اما نمیدونم.. 

 

× سنجاق شده به جادوگران می فر

۲۷

شنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۷ ب.ظ

سریال ۱۸۹۹، از لحاظ معماگونه بودنش جالب بود.. تا قسمت ۵ برام عجیب غریب بود اما از ۶ به بعد و بعد از خوندن نقد سریال، متوجه شدم قضیه چیه‌.. 

حالا بماند که دلیل نگاه کردن این سریال چیز دیگه ای بود و خیلی قشنگ اینو که ما توی ذهنمون و افکارمون میتونیم زندانی بشیم بدون اینکه متوجه باشیم رو خوب به تصویر کشیده بود.. شخصیتهایی مثل مورا، دنیل و آیک رو دوست داشتم.. 

نمیدونم این سریال فصل دیگه ای هم داره یا نه اما اگر ادامه دار باشه بنظرم جالب باید باشه و از طرفی اهنگ تیتراژ اولیه و پایانی با اینکه به زبان آلمانی (به گمانم البته) بود زیبا بود. 

یه سریال دیگه هم که در مورد یه جراح مغز و اعصاب هست و قدرت جادویی داره پیدا کردم تازه میخوام دانلودش کنم.. ببینم چجوریه.‌. 

۲۶

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۷ ب.ظ

شیر + شکر+ ثعلب 

یکی از موادی که پایین نوشتم جهت طعم دهی

موادی مثل میوه های طبیعی یا آب میوه های طبیعی و یا وانیل یا زعفرون یا کاکائو و .... 

با همزن دستی یا بسته به نوع موادمون با غذاساز هم میزنیم میزاریم توی فریزر بعد هر یک ساعت برش میداریم و هم میزنیم و دوباره میزاریم توی فریزر تا بستنی یخیمون اماده بشه اینکارو زیاد انجام میدیم تا یخ نزنه اون حالت کشسانی بستنی ها رو پیدا کنه یخ م نزنه..  

چند باری درست کردم قبلا.. 

در اینده هر وقت مجددا درست کنم عکس میگیرم میزارم ببینین:) 

شمام اگر چیزی درست میکنین عکسشو بزارین ببینم چطور شده و از مزه و طعمش بگین:) 

۲۵

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۱ ب.ظ

اگه تا پارسال دربارم قضاوت می‌کردی،
گارد می‌گرفتم و سعی می‌کردم قانعت کنم که نه اینطور که فکر میکنی نیست...!
اگه بهم زنگ نمی‌زدی و من دائم پیگیر حالت بودم،
ازت گله می‌کردم و کلی سرت نق میزدم...
اگه از دست کسی دلم میشکست گریه میکردم...
اگه به اینکه چقدر تنهام فکر میکردم،
زانوهامو بغل میگرفتمو یه گوشه کز میکردم...
ولی الان حقیقتا اینطوریم که
اصلا هرچی تو میگی درسته...!
یادم کنی، خیلی با معرفتی...
یادم نکنی، یادت نمیفتم...
دلم که بشکنه میرم تو خودم
و از تنها بودنم بیشتر لذت میبرم...
من نسبت به چند سال پیش ک هیچ...!
حتی نسبت به چند ماه پیشمم عوض شدم...
به نظرم هیچ چیز و هیچ کس ارزش نداره
که بخوام براش آرامش زندگیمو بهم بزنم...!

 

×گوشزد 

نمی دونم اینو کی گفته.. 

24

دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۴۱ ب.ظ

یه چالش توی وب هاتف دیدم ازش اجازه گرفتم از سوالاتش استفاده کنم...

حالا یه روز حوصله داشته باشم برای سرگرمی مینویسمش... 

برای شرکت توی چالش به ادامه مطلب برین..