بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۲/۱۹
    238

۴۸ مطلب با موضوع «دلخوشی هام» ثبت شده است

۸۸

دوشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ

این ماه رو بنا به دلایلی دوستش دارم💕

برای خودم کیک شکلاتی سفارش دادم و عصر با برادرم هماهنگ کردم بره تحویل بگیره و بیاره تا دور هم عصرانه بخوریم البته من ۷ میرم خونه میشه شبانه😁 

دوس دارم بشینم پشت فرمون و رانندگی کنم ولی بعده این همه مدت سخته.. از طرفی ماشین خودمون نداریم ماشین برادرمه.. 

 

امیدوارم تا پایان شهریور یا همون اواسط مهر که برنامه ریزی کردیم بنایی تموم بشه و خونه برادرم در حدی که بشه توش ساکن بشن اماده شه حالا کابینت و کمد و اینا میمونه واسه بعد ولی در حد ساکن شدن اماده بشه تا بتونن برن توی خونه خودشون... بعدش انشاالله ببینیم اگر مشکلی پیش نیاد یا اتفاق ناخواسته ای پیش نیاد که این کارا انجام بشه و عقب نیفته انشاالله یه سفر کوچولوی خانوادگی هم میریم.. 

باز تا ببینیم چی پیش میاد.. 

گاهی به عمه شدن و عمه بودنم فک میکنم.. وقتی خاله شدم خودم بچه بودم شاید پنجم دبستان، از خاله شدن چی می فهمیدم.. بهش فکرم نمیکردم واسه همینم بچه ها شدن جزوی از وجودم و برام خیلی مهمن.. 

ولی به عمه شدن فکر میکنم عمه بشم دلم نمیخواد خیلی دلبسته بچه ها بشم و خودم رو درگیر مشکلاتشون کنم.. 

نمیدونم.. شاید عمه شدن تجربه جدیدی باشه.. 😊

۸۷

سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۳۱ ق.ظ

نمیدونم بشه یا نه ولی مدتیه نه کتاب خونده بودم نه شنیدم.. 

اخرین کتابایی که میشنیدم و خریدم بخونم روانشناسی بودن خسته شدم مدتی کنار گذاشتمشون‌... دوست دارم داستان بخونم و بشنوم.. فعلا دو تا کتاب ماه پنهان است و کتابخانه نیمه شب رو دارم که یکیشونو انشاالله از فردا شروع میکنم.. 

عهد ابدی رو هم پیشنهاد نمیدم.. بد نبود.. 

امشب انیمیشن عنصر رو نگاه کردم و دوست داشتمش.. 


برداشت من از این انیمه، نشون دادن فداکاری و از خودگذشتگی بدون بیان احساسات و افکار و آرزوهای فردی.. به تصویر کشیدن تفاوتها (آب و آتش)، پذیرش هم، تغییر و رشد کنار هم بود.. یجورایی شایدم قضاوت کردن و نشخوار فکری بود.. 

من کلا داستانش رو دوست داشتن داستان عشق بین آب و آتش که نشدنیه.. 

 

از امروز تصمیم گرفته بودم اگر فرصت کنم هر چند شب یا یه قسمت سریال ببینم یا یک انیمه.. فعلا امشب عنصر رو دیدم.. 

وبلاگ دوستان رو هم هر وقت فرصت میکنم میام سر میزنم و پاسخ کامنتمو میخونم یا پاسخ مینویسم یا میخونم.. 

این روزا صبح بیرونم عصرم بیرونم از ۷ غروب برای خودم وقت میزارم به وبلاگ کم سر میزنم.. ولی هستم و میام و میخونم و مینویسم.‌ 

ممنونم از همه دوستان مهربونم🌹🌱

دلتون شاد و ایام به کام... 

۸۵

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۸ ب.ظ

امروز به این فک میکردم تا حالا کسیو ناراحت کردم؟ یعنی تا حالا شده کسی منو دوست نداشته باشه؟ 

فک میکنم اینکه بعضیها ما رو دوست داشته باشن و بعضی ها دوستمون نداشته باشن نشون دهنده روان سالم خودمونه.. 🤔

چقد فکر کردن به بعضی چیزا سخته.. در واقع درک کردنشون.. 

 

سریال چینی عهد ابدی رو دیدم خواهرزاده م خیلی علاقمنده بهش منم شروع کردم به نگاه کردنش.. بد نیست قشنگه تا اینجا که دیدمش.. واسه سرگرمی سریال دوستان (یعنی دوستانی که سریال دوست دارن) خوبه.. 

 

 

زندگی رو با همه سختی هاش باید دوست داشت.. ولی گاهی واقعا خیلی سخت میشه.. سخت میگذره ولی بلاخره میگذره.. 

 

خدا رو شکر 🌹

۸۲

شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۴۷ ب.ظ

امروز رفتیم حرم... 

برای همه دوستان دعا کردم... برای باران، مریم، امیر، جناب محمد رها و خانواده تون، حتی الیشاع که دین متفاوتی از ما داره.. به سحر که زنگ زدم امیدوارم به حاجتش برسه.. همه و همه رو یاد کردم و دعا کردم.. 

................. 

 

به یاد همه دوستان بودم.... امیدوارم هر فردی، حاجتی داره حاجت روا بشه...
مشهد، ۷ مرداد ماه ۱۴۰۲..
۱۱ محرم ۱۴۴۵..

امسال اومدم مشهد کلی داستان دارم سر خط های واحد😁 میری میپرسی کدوم خط میره حرم (اخه شماره خط ها با چند سال قبل تغییر کرده) میگه همین خط سوار شو.. سوار میشی میبینی حرم نمیره😁 اخرین ایستگاه پیاده میشی باز هی بگرد کدوم خط رو کجا سوار بشی میری حرم.. یعنی امروز خطی رو سوار شدیم که میرفت ترمینال😂 کلا قربون امام رضا بشم ما رو امروز توی مشهد گردوند.. تا بلاخره رسیدیم حرم😁 خیلی کیف کردم.. سوار اخرین خط که شدم با خانوما حرف میزدیم کجاست میدون برق که پیاده شیم.. بهمون میگفتن دومین میدون.. رفتم پیش راننده که بهمون گفته بود همین خطو سوار شین بپرسم چندمین ایستگاه میشه کجا پیاده شیم.. بنده خدا دید گوشی دستمه و روی نقشه س.. گفت نقشه داری؟ گفتم اره..
اجازه گرفت روی گوشیم بهم نشون داد.. گفت خط ها رو سرچ بزن مسیرو بهت نشون میده میفهمی کجا پیاده شی کجا سوار شی.. خدا خیرش بده بنده خدا رو.. توی استفاده از نقشه هم راهنمایی خوبی کرد😁 تا قبل اون من مبدا و مقصد رو میزدم ولی ایستگاه ها رو اشتباه میرفتیم ولی این مدلی اسون شد..
اون خانوما فهمیدن از صبحه ما داریم هی دور خودمون میگردیم بهمون گفتن امام رضا خیلی دوستتون داشته که شما رو توی شهر چرخونده انشاالله حتما حاجت روا میشید.. 😁 میگفتن برای همه همین مدلی بوده هر کی این مدلی گم شده بوده تا برسه حرم حاجت گرفته.. انشاالله خیره 😊🙏

 

بعدا نوشت: هاتف به یاد توام بودم اسمتو یادم رفته بنویسم.. الان متوجه شدم.. 😅

۷۹

شنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۱ ب.ظ

کمی حال خوب: 

 


من برای حال خوبم میجنگم
اوضاع هرچقدر هم‌ که بد باشد؛
من شکست را نمیپذیرم..
به جای نشستن و افسوس خوردن؛
می ایستم و شرایط را تغییر میدهم
میجنگم، زخمی میشوم،
زمین میخورم، اما شکست، هرگز!
من عمیقا باور دارم که شایسته ی آرامشم
و برای داشتنش، با تمام توان تلاش میکنم
من آفریده نشده ام‌ که تسلیم باشم،
که مغلوب باشم، که ضعیف باشم
من آمده ام که جهان را تسلیم‌ آرزوهایم‌ کنم
من خواسته ام!
پس میشود...
 

 

نرگس صرافیان- طوفان

۷۳

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۰ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ تیر ۰۲ ، ۲۲:۲۰

۷۲

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۹ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ تیر ۰۲ ، ۰۱:۱۹

۷۱

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۰۱ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ تیر ۰۲ ، ۰۱:۰۱

۷۰

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۹ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۱ تیر ۰۲ ، ۲۱:۲۹

۶۹

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ب.ظ

امروز یاد فیلم دوداس افتادم یه عاشقانه زیباست..‌

مردا اینجوری عاشق میشن... جوون میدن... (البته توی فیلما ولی نه در واقعیت) واقعیت یه چیز دیگه س.. 

بازی شاهرخ خانو دوست دارم خیلی قشنگه‌‌ .. قبلنم گفتم ولی دقیقا بخاطر این طرز بازی کردنش دوستش دارم... 

فیلم آشوک یا اسوکا هم هست 

هر دوی اینا ژانرشون عاشقانه تاریخی هست و واقعا من دوست داشتمشون.. چند هفته قبل گاهی خوشی گاهی غم رو مجددا نگاه کردم .. اونم واقعا دوست دارمش... 

این فیلما رو دلم میخواد تا ابد داشته باشمشون... توی تنهاییم توی دل گرفتگیم بهانه ای بشن برای اشک ریختن... 

 

دیگه دلم نمیخواد هیشکی درک م کنه... خودم کافیم برای خودم...