۱۵۱
خیلی وقته به اینکه یه لینک ناشناس یجایی که منو کسی نشناسه قرار بدم و با افرادی که اونجا میان حرف بزنیم فکر میکنم...
نمیدونم چی باعث شده بخوام به این سمت پیش برم... ولی دلم میخواد طرف مقابلی که باهاش حرف میزنم رو نشناسم و اونم منو نشناسه و با هم ازاد و رها حرف بزنیم بقدری که بفهمیم چجوری همدیگه رو دلداری بدیم بهم کمک کنیم..
راستش این قضیه از زمانی که اون سریال ۲۱، ۲۵ رو که دیدم به ذهنم رسیده.. اگر دیده باشینش میفهمین چی میگم...
از طرفی توی سایتی مثل نینی سایت اکثرا میبینم لینک ناشناس میزارن و مینویسن درد و دل...
یکبار رفتم و به یکی پیام دادم و باهاش موضوعی رو در میون گذاشتم... البته اونجا بخاطر کنجکاوی از اینکه اون سایته چجوریه رفتم.. یک ابزار بود جالب بود من پیام نوشته بودم اون خانم جوابمو داده بود شبیه صفحه چت بود.. تا اون زمان فک میکردم اینم مثل سایتای دیگه یه طرفه میشه حرف زد.. ولی بعده اون تجربه فهمیدم دو طرف میتونن حرف بزنن...
شاید یه روز، اینکارو امتحان کنم.. اما چیزی که مشخصه اینه که توی وبلاگ اون لینک رو قرار نمیدم.. چون دوستای اینجا مشخصن، منو میشناسن...
صب کنین، شاید بهتر باشه اینجا و توی شبکه های اجتماعیمم اون لینک ناشناس رو قرار بدم و به حرفهای بقیه گوش بدم و ببینم چی دوست دارن ناشناس بهم بگن...
شاید اتفاق جالبی بیفته...
+ احتمال اینکه کسی برام ناشناس پیام بگذاره توی فامیل و بین دوستام خیلی کمه.. ولی بزارین امتحان کنم..
++ یه خرید اینترنتی کردم فروشنده بارکد پستی رو واسم نفرستاده بهش پیامم که دادم سین زده ولی جواب نداده.. بهم گفت فردا میفرستم. فردا کی میشد... فردا سه شنبه هفته پیش بود و چون ارسال داخل استانی بود حداقل باید تا ۵ شنبه دستم میبود ولی دستم نیست.. بارکدم نفرستاد که برم خودم پیگیری کنم، حالا تا اخر هفته هم صبر میکنم اگر خبری نشد میگم بهشون زنگ بزنم.. فرد قابل اطمینانیه بعید میدونم کلاهبردار باشه..
البته اینم هست که بابام اینا سه شنبه اون شهر هستن میتونن برن حضوری ازشون تحویل بگیرن ولی قضیه اینه جواب پیاممو طرف نمیده بفهمم ارسال کرده یا نه.. اگر ارسال نکرده بگم دست نگه داره میرن تحویل میگیرن.. اگر ارسال کرده هم که هیچی دیگه صبر کنم..
دروغ چرا... گاهی فکرم سمت اینکه سرم کلا رفته میره ولی واقعیت اینه طرف فرد مطمئنی هست و میدونم کلاهبردار نیست و جلوی این افکار مزخرف و دروغین رو میگیرم... الان اخر ساله شاید این تاخیرات طبیعیه... اینجاست که نقش تاب آوری خیلی مهم میشه.. باید تمرین کنم.. فرصت خوبی برای تمرینه..
....
امروز نوشت: الان سرکارم، یکی از کاراموزهای خانممون که سن و سال بالایی داشت زنگ زد.. میگه خانم فلانی دیروز من اومدم اموزشگاه شما نبودی، دیر شد.. یکم شیرینی هم اوردم پرونده مم به اون خانمی که اونجا بود دادم چیزی نگفت فقط کدپستی رو گرفت لازم نبود پول واریز کنم یا کار دیگه ای لازم نبود انجام بدم گفتم نه.. فقط باید پرونده رو تحویل میدادین و ادرس یا شماره تماستون اگر تغییر کرده بوده میگفتین..
بعد میگه شیرینی شما خوردین؟ حتما نخوردین، ازشون تشکر کردم و میگم احتمالا همکارا داخل یخچال گذاشته باشن من هنوز توی ابدارخونه نرفتم.. ممنونم میخورم شیرینی😁
همکارم جعبه شیرینی رو توی کشوی بغل دستم گذاشته بود😁
- ۵ نظر
- ۱۳ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۴۲