۲۳۳

یه چیزی مینویسم بین خودمون بمونه خب!؟ 😅

 

من بیشتر از یک ماهه با ماشین رانندگی میکنم.. البته داخل شهر نه.. چون میترسیدم یعنی فک میکردم میترسم😅 استرس میگیرم ترس نیست.. دستپاچه میشم بخاطر عکس العمل بغل دستیم که کنارم نشسته.. 

خلاصه بلاخره پنج شنبه هفته گذشته که با یه مربی غریبه هماهنگ کردم رفتم آموزش... برای اینکه توی شهر رانندگی کنم..

اول رفتیم سر مزار.. دید خوبم رفتیم داخل شهر کل اون یک ساعتو چرخیدیم.. بهم گفت خوبی.. روز دوم هم بیا.. روز جمعه هم اومد رفتیم توی شهر چرخیدیم و گفت خوبی استرسم نداری تو که.. 

دنده عقب و دور یه فرمون و دو فرمونه هم که اوکی ای... از نظر من نیاز نداری بیای اموزش.. اگر میخوای با ماشین خودتون بری بگو بریم وگرنه از نظر من نیازی به آموزش نداری.. منم گفتم باشه.. 

امروز با ماشین خودمون رفتم.. کنارم نشست مربی..

 

برای اینکه ببینه قلق ماشینمون دستم هست یا نه اول رفتیم سر مزار و جاهای خلوت ...

بعد اومدیم داخل شهر، یه جا که میخواستم گردش به راست برم، سمت راست ماشین پارک کرده بود فقط جای عبور یه ماشینه دیگه.. من راهنما زدم و اروم اروم داشتم گردشم رو انجام میدادم که بپیچم به راست که یه پژویی که اقا بود اومد قشنگ منو بین ماشین خودش و اون ماشین پارک شده برای اینکه اذیت کنه کیپ کرد.. اگر ترمز نمیزدم زده بودم.. دیگه ببخشید اینجا نمیشد فحش نداد گفتم بیشعور..

رد که شدیم از مربی عذرخواهی کردم میگم ببخشید امروز بددهنی م کردم😅

واقعا نمیفهمم چرا بعضیها مردم آزارن.. تا یه خانم میبینن رانندگی میکنه میان اذیت کنن.. یا جلوش ترمز میزنن که هولش کنن یا حالا کارای دیگه مثل شکستن اینه بغل و ضربه به ماشین و کارای نمایشی...

این اتفاق خدا رو شکر بخیر گذشت.. 

مربی بیشتر از من ترسیده بود😅

عکس العمل من کنده...

اخرین توصیه های مربی این بود:

از نظر من کنترل و تسلطت خیلی خوبه.. فقط عکس العمل هات کنده باید تمرین کنی و بشینی پشت فرمون و خودت یه مسیر رو انتخاب کن و برو.. نترس.. واینستا بهت بگن کجا بری.. چون اینجوری هول میشی... اول جاهای خلوت تمرین کن که عکس العمل هات هم دستت بیاد.. مثلا وقتی روی دست انداز میرم قبلش دنده رو دیر میزنم ۱.. یکم کندم.. یا پشت چراغ قرمز تا سبز میشه یکم طول میکشه حرکت کنم... 

بنظرم باید فقط تمرین کنم تا راه بیفتم.. بعد برم جاهای شلوغ.. 

شهرمون خیلی شلوغه جدیدا... 

از این اتفاق به هیچکی چیزی نگفتم..‌ فقط اینجا نوشتم 😅

=============================

 

امروز رفتم پست یه چالشی بود که از وب هاتف برداشته بودم رو مطالعه کردم.. 

حرفاتون خیلی خوب بود.. راستش یکمم احساسی شدم و گریه کردم.. همه بهم گفته بودین خودمو دوست داشته باشم و هوای خودمو داشته باشم و مراقب جسم و روح و روان م باشم.. واقعا از محبتهاتون ممنونم❤️

 

دلیل اینکه به اون پست سر زدم این بود که مدتیه به این فک میکردم اگر بفهمم فقط چند روز زنده م چکاری میخوام انجام بدم.. 

دلم میخواد اون روز رو چطوری بگذرونم..

میخواستم ببینم اونجا چی نوشتم.‌.

چیزی که الان میخوام اینه که فقط به خودم فکر کنم و ارامش داشته باشم.. بیکار باشم و دغدغه کار و مردم و اینا رو نداشته باشم و بدون استرس و نگرانی یه جای دنج و تنها و بدور از هم همه بشینم و صدای طبیعت رو گوش بدم... 

فقط ارامش میخوام داشته باشم... 

 

زندگی ارزش این همه غم و غصه خوردن رو نداره... شاید یه شب بخوابیم و دیگه صبح فردا رو نبینیم... بنظرم باید خیلی ساده بگیریم زندگی رو و شادی رو توی کوچکترین چیزهای اطرافمون پیدا کنیم... 

سعی میکنم شاد باشم.. شادی رو پیدا کنم.. 

===============================

 

زمان رانندگی باید به خودم اعتماد کنم... امید به خدا 💕

===============================

 

مرسی که هستین و خدا رو شاکرم برای تک تک لحظاتی که میگذرونم و تک تک نفسهایی که میکشم... خدا رو شاکرم که هنوزم بدنم سالمه و میتونم هدفی داشته باشم که دنبال کنم.. میتونم افرادی رو که میخوام دوست داشته باشم و میتونم دوست داشته بشم.. خدا رو شاکرم که حس ارزشمندیم بخاطر دستاوردهام نیست و این وجود خود منه که ارزشمندم و نه فقط بخاطر اینکه موفقیتی کسب کنم یا به جایی برسم... 🫂 ❣️