۲۲۱
دوباره سرماخوردم و اینبار شدیدتر..
همگی درگیر شدیم، دفعه اولی بود که خانوادگی رفتیم دکتر.. حس عجیب در عین حال خوبی بود...
خدا رو شکر من خیلی بهترم اما حال بقیه خوب نیست.. امیدوارم زودتر بهتر بشن.. اونقدری خوب هستم که امروز ظرف ها رو شستم، شام پختم و سالاد درست کردم و اومدم پاسخ کامنت وبلاگم رو دادم پاسخ کامتتهای کانال رو دادمو ایمیلم رو پاسخ دادم و فقط موند به وبلاگ دوستان سر بزنم و کانال دوستان رو بخونم.. فعلا تا اخر هفته خونه م و استراحت میکنم تا حالم بهتر بشه..
میدونین وقتی همه سرما میخورن خونه چجوری میشه ؟
کل سینک اشپزخونه پر از ظرف نشسته میشه.. ممکنه ناهار و شام نداشته باشیم که بخوریم..
کلا موقع مریضی شرایط واقعا عجیب سخت میشه... اینجاست که ادم قدر سلامتی رو میفهمه...
از شامی که پختم عکس گرفتم خواستم توی وبلاگ بگذارم و دوستان رو دعوت کنم به چالش اشپزی.. اما نظرم عوض شد و اینکارو انجام نمیدم...
===========
طی این مدت، دختر خاله مم ازدواج کرد.. یه عقد ساده و خودمونی و همونجوری رفت سر خونه و زندگیش و اصلا هیچ کسیو دعوت نکردن فقط خانواده خود خانم و اقا بودن.. براش خوشحالم که ازدواج کرده اونجوری که دوست داشت از اینکه ازدواج میخواد بکنه هم خاله م میگفت اما یکهو توی اینستاگرام عکسشون رو خواهرش گذاشت و تبریک گفت ما فهمیدیم ازدواج کرده..
گاهی خودمم فک میکنم چیه مراسم اینهمه پر خرج ادم بگیره.. همین جوری ساده و با حضور خانواده های درجه یک هر دو نفر مراسم بگیرن و یه عکس و اتلیه مگر چیه!؟
خیلی هم خوب و ساده ست.. مبارکشون باشه🧡❤️
انشاالله همه جوونها خوشبخت و عاقبت به خیر بشن❤️🧚
مراقب خودتون باشین..
ممنونم که هستین..
==============
این مدته زیاد با خودم کلنجار رفتم، تصمیم گرفتم رها کنم... بی خیال بشم...
راهمو برم... ببینم تهش به کجا میرسم... سعی کنم امید رو همراهم توی کوله بارم داشته باشم...
راهم سخته اسون نیست... قدم به قدم برم... برای خودم تلاش کنم نه هیچ کس دیگه ای..
خدای منم بزرگه، دل گرفتگی هام، ناراحتی هام، شادی هام، سختی هامو میبینه... شایدم خودش راهو سختتر میکنه که قویتر شم.... مگه زندگی غیر اینه؟! زندگی همینه
- ۰۳/۰۸/۲۸
سلام چند وقته دست به قلم نشدی. یک خبری از خودت بده!