۲۰۹
یه مدت قبل هری پاتر رو شروع کردم به دیدن..
الان از ۸ پارت دو پارت اخر باقی مونده که ببینم..
اون اوایل قسمت اول رو که دیدم با خودم گفتم اسنیپ بهش میخوره نقش منفی باشه و کلا از همون اول حس میکردم نقشش منفیه، تا اینکه پایان پارت اول متوجه شدم که نه ادم بدی نیست.. به مرور توی قسمتهای بعدی شد شخصیتی که من ازش خوشم اومد و دوستش داشتم.. اون ابهت و جدیت بانمکی که داشت.. شخصیت دوست داشتنی ای بود.. تا اخرین پارتی که دیشب نگاه کردم که واقعا سورپرایز شدم..
هنوزم اون ته دلم میخوام باور کنم که اسنیپ شخصیت منفی نیست و همراه لرد سیاه نیست.. از اون شخصیتهاییه که برای محافظت از هری دامبلدور رو کشت و به گروه ولدمورت پیوست و فک میکنم دستوری که دامبلدور بهش داد همین بود واسه همین گفت که تا حالا فک کردی ممکنه نخوام از دستوراتت پیروی کنم؟!
اگر اهل این بود که بخواد خیانت کنه هری رو وقتی دید میکشت بعد میرفت سراغ دامبلدور.. اما به هری اشاره کرد ساکت باشه و رفت بالا و دامبلدور رو کشت..
یه حس ناراحتی در وجودمه.. اخه چرا این شخضیت باید با مالفوی کمک کنه!
اون دو قسمت دیگه رو هم تا پایان این هفته نگاه میکنم ببینم درست فکر میکنم یا واقعا تا الان نقششو خوب بازی کرده🥺
ادم حس میکنه از پشت خنجر خورده🥺
----------------
هوای اینجا بیرون گرمه اما نه شدید مثل قبل، اما داخل خونه بقدری سرده که کولر رو روشن نمیکنیم یا اگر روشن میکنیم خیلی فضای خونه سرد میشه.
کتاب شروع ناقص رو دارم میشنوم اما باهاش نتونستم ارتباط بگیرم شاید چون ذهنم درگیره و به چیزهای دیگه فکر میکنم.. باید تمرکز کنم و مجدد شروع کنم به خوندن..
پ.ن: نوشتن اینجا فک میکنم بهم کمک میکنه تا کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم و پیش برم..
توی نظم دادن ذهنم بهم کمک میکنه..
- ۰۳/۰۶/۲۰
سلام پری
رفتم مسافرت و برگشتم. انگار رفته بودم روحم رو تازه کنم اما یک خستگی موندگار رو تن خودم و خونوادم گذاشتم.
از جمعه قبل که به سمت اصفهان حرکت کردم. تا جمعه دیروز که برگشتم خونه تقریبا تو این ۸ روز بالغ بر ۲۸۰۰ کیلومتر رانندگی کردم. ارگ شیخ بهایی نجف آباد، خانه تاریخی نوریان، منارجنبان اصفهان، آکواریوم آبزیان اصفهان، دریاچه کیو، بازار و حمام گپ خرم آباد، آبشار بیشه، بام لرستان، رودخانه کمهان و الشتر، فرهادتراش و کتیبه بیستون، طاق بستان کرمانشاه، قلعه فلک افلاک و اخرین مکان سد زاینده رود بود.
انگار یکی دنبالم کرده بود و میخواستم تو این یک هفته هرجای دیدنی رو ببینم و عکس بگیرم. اما انتهای کار راضی کننده نبود میشد همه این جاها رو در ۲ هفته و از روی حوصله دید و از اتراق در برخی اماکن لذت برد. اما اونیکه دلم میخواست نشد وقت کمی داشتم و وسوسه میشدم یک مکان دیگه رو هم ببینم.
خانمم شاکی بود که بازار رو نتونسته حسابی بگرده. و مادرخانمم میگفت عصرا عادت داشته یک چرت بزنه که همش تو راه بودیم.
پری اگر بخوای مسافرت بری مثل من بدو بدو نری.