بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۲۰۱

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ

سلام

واقعیتش مدتیه دلم به نوشتن نمیره.. 

کمتر اینجا میام و از نظر خودم خوبه و از این موضوع راضیم.. وبلاگ دوستانم رو فقط چک میکنم.. 

اگر از حال این روزام بخوام بگم، فقط اینکه مدتیه از یسری کارها فاصله گرفتم، کمی این مدت کسالت داشتم که یه هفته ای میشه که حالم عالیه و روبراهم.. حدودا ۴روز سرکار نرفتم تا حالم بهتر بشه.. 

این قضیه گذشته و خوبم الان.. فقط اینکه ذهنم مشوش و مشغوله.. 

توی ذهنم برای خودم چه چیزا که نچیدم.. یعنی تا پایان این ماه اوکی میشه؟! 

نیاز دارم برم تفریح و شایدم سفر.. واقعا اگر امکانش باشه دلم میخواد برم سفر.. یه جای دور که هیچکی منو نشناسه.. تنهایی برم.. با هیچکس در ارتباط نباشم.. به لحاظ روحی و جسمی این ماه سرکارم خیلی بهم استرس و فشار کاری وارد شد.. اذیت شدم.. 

میشه برام دعا کنین؟! 

انگشتای دستم اینقده درد میکنه که ترجیح میدم یادداشت برداری انجام ندم.. ولی خب نمیشه یادداشت ننوشت.. 

امشبم فقط ... نمیدونم چرا امشب نوشتم.. یعنی نمیدونم وقتی حرفی برای گفتن نیست و ندارم چرا اومدم و یادداشت گذاشتم.. حس میکنم انگاری از روی حس وظیفه ست .. ولی اینطور نیست.. فقط اینکه شاید از این به بعد کمتر اینجا بنویسم و کمتر حضور داشته باشم و شاید هفته ای یکبار بیام و به وبلاگ سر بزنم.. 

به یادتونم و نبودنم به معنی اینکه فراموشتون کردم نیست.. 

الان احساس میکنم نیاز دارم بودن در وبلاگ رو برای رسیدن به یسری برنامه های دیگه حذف کنم... خودم رو محدود نمیکنم، الان بودن توی وبلاگ یا کانالم اولویتم نیست، اما اگر برام بنویسین هر وقت ببینم پاسخ میدم.. توی وبلاگ شاید دیر پاسخ بدم اما توی کانال سعی میکنم در اولین فرصت ممکن کامنتهاتون رو بخونم و پاسخ بدم.. 

امیدوارم دوباره یه روزی با ذوق و شوق گذشته بیام و بنویسم.. 

حال دلتون خوب و خوش و لطفا مراقب سلامتی خودتون باشید❤

شاد و سلامت و موفق باشید دوستای خوبم🍀

 

+این پست خداحافظی نیست فقط دلیل اینکه چرا مدتی توی وبلاگ خودم نیستم رو نوشتم.... برای مدتی نوشتن توی اینجا جزو اولویتهام نیست یسری کار دارم باید انجام بدم و بعد برمیگردم و یا هر وقت حرفی برای گفتن و نوشتن داشتم میام و مینویسم.. ممکنه همین فردا برگردم یه چیزی بنویسم پس هر وقت شرایطم مثل قبل شد اینجا در کنارتون هستم. 

توی وبلاگهای خودتون هنوزم حضور دارم و براتون کامنت مینویسم فقط وبلاگ خودم به روز نمیشه.. همین.. 

😊

 

مراقب خوبی هاتون باشین❤🌸

نظرات (۵)

سلام پری.

مرحوم مهستی ترانه ای بنام‌ تپش میخوند که البته فرای اینکه مخاطب کی میتونه باشه متنش به دل میشینه. یا اینجاش افتادم که میگه: "پر زدن آرزوم شده". یا اینجاش که میگه "میدونی شکسته اس دل من"

امیدوارم با سفر رفتن غصه هات بریزه و کمتر خودتو آزار بدی. ناگفته نماند همه ماها در برهه هایی از زمان دچار حس تنهایی میشیم و بقول صادق هدایت در بوف کور: 

"در زندگی زخمهایی هست که در انزوا مانند خوره روح را میخورد و می تراشد."

و در ادامه میگه چون نمیتونی دردت رو به مردم بگی و اونها تمسخر یا سرزنشت میکنن ناچارا رو میاری به یک تخدیرکننده و میگه مشروب و یا افیون چاره کاره تا به خواب مصنوعی بری و دردت رو فراموش کنی.

اینکه تا چه حد تشخیص درد و مکاشفه درمانی از دیدگاه نویسنده درسته مورد بحث و کنکاشم نیست. چراکه درد هر شخصی خاص خودشه و غم خوردن چاره کار نیست. شاید از منظر هدایت رو آوردن به هرآنچه که باعث لذت بردن یا تسکین درد بشه حتی با فرض اثر آنی و موقت بهتر از اونی هست که رنج رو ادامه بدی و روحت رو بتراشی.

سفر رو حتما برو و آب و هواتو عوض کن. البته تو تابستون نری جای گرم برو جاهای خنک.

 

پاسخ:
سلام
از مهستی اهنگ خاطرم نیست شنیده باشم اما از هایده شنیدم.. این اهنگی که اسم بردین رو سرچ میزنم تا بشنوم. 
ممنونم، اما سفرم رو هنوز نرفتم.. تاریخش جابجا شد.. زمانی که مدنظر خودم بود تاریخش رو انداختم.. همین دور و بر خودمون نزدیکیها میرم سفر.. 
دقیقا یه قسمت زندگی من شبیه همین حرف اقای هدایت شده.. ولی خوشبختانه به سمت هیچکدوم از این تسکیندهنده های موقت نرفتم،🙂 ترجیحم به پذیرش و قبول درد و رنجی که دارم هست.. 
برادرم میگفت سمت رامسر و گرگان و اونطرفا هوا خنک و سرد بوده.. مقصد من اینجاها نیست اما از این سفر دو تا هدف دارم.. هم تفریحه هم کاری.. برای همین از قبل مقصدم مشخصه.. 

الان کجاها هوا خنکتره؟ غیر از اردبیل و تبریز و ارومیه؟ 

سلام ، میگم احیانا یه یادداشت اینجا نذاشته بودین؟ پاکش کردین؟

انشالله که خیره

پاسخ:
سلام
اره یه یادداشت بود.. کمی رنجیده خاطر و دلگیر بودم و هستم از اطرافیانم.. یه همچین چیزایی نوشته بودم.. 
 دیشب به حساب ذخیره پیش نویس ذخیره ش کردم نگو قبلا ذخیره کرده بودم ذخیره و انتشار خورده بوده و منتشر شده.

الانم منتشر شده هست اما توی صفحه اول قابل مشاهده نیست. 

ممنونم پرسیدید🙏🍀

سلام پری

در جایی خوندم که نوشته بود ورود بدون استاد ممنوع. البته تحلیل فیلم پری ساخته داریوش مهرجویی رو کرده بود. خوب منم جوگیر شدم و بعد از خوندن مطالب اونجا مطلب "از خورشید تا سیمرغ" رو نوشتم. فرصت کردی بخونش.

و اما پری عزیز عکس پروفایلت بهم حسهای خوبی منتقل میکنه. یک استکان چای داغ و تلفنی قدیمی و البته به چشم خواهری نگاه کنم اون شلوار گل گلی. شایدم دامن گل گلی با موهایی که آزادشون گذاشتی و نبستیشون یا زیر روسری قایمشون نکردی.و اون فرش قرمز طرحدار زیرپا...

این عکس بهم آرامش میده. لابد به خودت آرامشی مضاعفتر...

گاهی منتظر زنگ تماس یکی هستی اما دلت طاقت نمیاره و خودت بهش زنگ میزنی. مجازی همینه. ما رو گاهی وقتا از داشته هامون جدا میکنه و به نداشته ها امیدوار. البته امید و حسرت انگار دو اسب سیاه و سفیدن که در کنار هم دل ما رو سوار بر ارابه زمان میکنن و در هوای خیال انگیز میچرخونن تا خوابمون ببره و بیدار بشیم تا روزی دوباره رو آغاز کنیم...

سفر رو حتما برو چه تنها چه با خانواده. به یکی از استانهای غرب کشور که بتونی صدای طبیعت رو بشنوی. و البته جای ما رو هم خالی کن.

منم تصمیم دارم امسال با خانواده برم لرستان. یاسوج و شهرکرد رو رفتم. اونجاها هم زیبان... خلاصش اینکه اگر نیت سفر کردی حتما برو. ۲تا خاصیت داره. روحت رو تازه میکنه و حسرت نرفتن روی دلت نمیمونه.

پاسخ:
سلام 
ورود بدون استاد ممنوع! چه تعبیر جالبی... البته من فیلم پری ساخته داریوش مهرجویی رو ندیدم. 
حتما با کمال میل این نوشته شما رو مطالعه میکنم. 

خوشحالم که این عکس باعث انتقال حس خوبی به دوستان اینجا شده.. عکس پروفایل از نت هست. پس با خیال راحت میتونید در موردش نظرتون رو بگین. البته این عکس رو یکی از دوستان اینجا برای من ارسال کردن و معنی و مفهوم پشت اون گفتگوی دو دوست با هم هست .. 
این عکس برای من معنی و مفهومی متفاوتتر داره و یاداوری گذشته هست و اگر بخوام خلاصه طور بگم اره بهم آرامش خاصی میده. 

شاید همینطوره که میگین.. گاهی منتظر تماس یا حتی پیام شخص خاصی هستیم اما خودمون پیش قدم حرف زدن با اون فرد میشیم. تعبیر جالبیه... موافقم باهاتون.. واقعا همچین حالتی داره و گاها ما رو میبره توی رویا و باعث میشه ارزو و امید و آرامش پیدا کنبم و برای رسیدن بهشون تلاش کنیم.. تا روزی دوباره رو آغاز کنیم.. 

در حال حاضر به سفر رفتن فکر میکنم اما نگرانی هایی هم دارم که میدونم بی دلیله.. مثل اینکه مرخصیم برای اون زمان اوکی میشه؟! اگر اوکی شد بلیط میتونم بخرم؟! میتونم هتل رزرو کنم!... همه اینها رو باید حداقل از دو هفته قبلش اوکی کنم و بعد مرخصیه رو راست و ریستش کنم. 
غرب کشور که تنهایی نمیرم راه خیلی دوره و برای یه سفر 5 نهایت 7 روزه خیلی مسیر دوره.. ممنونم جای دوستان سبزه و سعی میکنم هر شهری که رفتم اگر امکانش برام فراهم باشه عکس بگیرم و با دوستان به اشتراک بگذارم.. 
.
امیدوارم بهتون خوش بگذره شنیدم لرستان خیلی اب و هواش خوبه و جاهای دیدنی زیادی هم داره.. البته من از محل گردشگری لرستان اطلاعی ندارم اما باید خوش اب و هوا باشه.. 
همینکارو میخوام انجام بدم... هر سال یا هر وقت برام امکانش فراهم باشه برم سفر.. 

سلام پری عزیز

وبلاگت به سختی بالا میاد 🙂

فکر می‌کنم «بیان» با خودش گفته که حالا که پری داره میره، اینجا دیگه جای موندن نیست. منم بساط پلتفرمم رو جمع کنم و برم. 😄

 

از شوخی گذشته، امیدوارم هر جا که هستی همیشه سالم و شاد باشی 🌱

مهم اینه که به سلامتی و به اولویت‌های زندگی‌ات برسی. وبلاگ و مجازی و ... همیشه هست و خواهد بود. اما این عمر ماست که محدوده و داره به سرعت سپری میشه و برنمی‌گرده.

 

دوستای وبلاگی هم اگه وفادار باشن، هر وقت ببینن هستی، میان سلامی عرض می‌کنن. اگه وفادار هم نباشن، هر روز هم که باشی و پُست بذاری، باز یه بهانه‌ای برای رفتن پیدا می‌کنن. منظورم اینه که وبلاگ‌نویسی رو خوبه در گرو بود یا نبود دیگران نذاریم و هر موقع خودمون علاقه داشتیم، بنویسیم.

 

برای خود من، وبلاگ‌نویسی یا پست کردن تو کانالم باعث شده یه سری برنامه‌های زندگی‌ام رو بهتر پیش ببرم. اما برای همین هم لازمه حد نگه دارم که بیش از حد وقت نذارم و از زندگی‌ام غافل نشم. لازمه خوبی‌ها و بدی‌هاش رو تو کفه ترازو بذارم و ببینم چی بیشتر به نفع و صلاح زندگی‌ام هست 🙂

 

برات آرزوی بهترین‌ها رو دارم دوست خوبم و امیدوارم یه روزی این سعادت رو داشته باشم که خبر موفقیت و خوشحالی‌ات رو بشنوم ☘️🌹

پاسخ:
سلام دوست من
عههه... :))))))) 
مشکل از اختلال خود بیان هست شایدم بخاطر اختلال اخیر نت هست. نمی دونم کدومه اما دیگه گاها بیانم مشکل پیدا میکنه...


مرسی دوست من .. توام شاد و سلامت باشی.
دقیقا برای همین محدودیت زمانی ای که دارم ناچارم یسری چیزها رو حذف یا کم کنم تا بتونم به اون چیزی که اولویت اصلیم هست برسم و دست پیدا کنم. 

دوستان وبلاگنویس تا هر وقت هستن به من لطف دارن و اگر تمایل داشتن بخاطر نبودن من، برن هم من بهشون خرده نمیگیرم. بودن من در گرو بودن یا نبودن دوستان اینجا نیست. الان زندگی شخصی من مهمتره. 

چقدر عالی... تاثیر مثبتی اگر داره حتما این روند رو ادامه بده .. و امیدوارم تاثیر مثبتش در زندگی ات خیلی بیشتر باشه. 

ممنونم دوست خوبم.. امیدوارم به این موفقیت برسم و فقط به درجا زدن ختم نشه.. اگر به شکست ختم شد بتونم زود روبه راه بشم و ادامه بدم.. نمیدون م شاید یه روزی اینجا بنویسم شاید نه.. 

خیلی ازت ممنونم. 

سلام سلام

چقدر خوب که اینا رو مینویسین ، والا چی بگم ، زندگی همینه دیگه ، همه هم از این تجربیات داریم که یه سری اتفاق ها توی زندگی ، انرژی خوار هستن و حال و حوصله واسه ادم نمیذارن. چیزایی که قبلا واسه ما کلی ذوق و شوق داشت الان دیگه شاید کمتر شده و شایدم چیزای دیگه ای اولویت میشه.

 

انشالله که هر چه زودتر رو به راه بشی و یه سفر مشتی بری . البته نه ترجیحا شمال یا جنوب ، فک کنم جفتش گرم باشه ، یه جایی که هواش خنک باشه تو این فصل گرما.

 

 

پاسخ:
علیک سلام دوست با انرژی من:)
فک کردم بنویسم تا دوستان چشم انتظار نوشتنم نباشن.. 
زندگی .... 
درسته... این مدته توی محل کارم بازرس زیاد اومده و این از همه انرژی خوارتر بوده و اخیرا دعوای دو تا از همکارهام که جلوی من انجام دادن و منم فقط شوکه نگاهشون میکردم و نمیدونستم چکار کنم... 
واقعا حالم بد بود... این حال بد باعث میشه از کیفیت زندگی ادم کم بشه و حتی نتونه یه پیام ساده رو به درستی و با حوصله پاسخ بده و با خستگی و بی حوصلگی جواب بده... 
چیزایی که قبلا کلی ذوق و شوق داشته الان کمتر باشه یا شایدم چیزای دیگه ای اولویت دار و مهم باشن.. درسته حرفتون همینجوری ادم رشد میکنه ... 


ممنونم انشاالله زودتر همه چیز درست بشه تا بتونم برنامه یه سفر خوب رو بریزم. شمال و جنوب که نمیرم اینموقع ها باید گرم باشن.. مثلا کدوم شهرها توی این دو ماه اخر تابستون هواش خنکه؟ فک میکنم شهری که بخوام سفر برم هواش هر چقدرم گرم باشه از شهر ما خنکتره..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">