بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۱۸۲

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ

امروز سرکار، روز خوبی نبود عصبی شدم بدنم میلرزید..
خانما نمیدونم چرا زبون ندارن حرف بزنن، شوهراشون میان بجاشون حرف میزنن صداشونم میبرن بالا.. انگار ارث پدرشون رو میخوان..

همکارم تماس گرفته بودن برای دوره جدید و با این خانم حرف زدن بهشون گفتن ساعت اموزشت ساعت ۳ هست، میتونی بیای گفته اره، هیچی از شرایطش نگفته بارداره، حالا که دو روز از شروع دوره گذشته و خانم باردارن، شوهرشون اومده که گرمه! نمیتونه بیاد حالش بد میشه، ساعت اموزشش رو عوض کنید. بهش میگم اقا چرا تماس که گرفتن حرفی نزدن که نمیتونن این ساعت بیان تا ساعتشو همون زمان عوض کنن صبح بزارن، الان دو روز از دوره گذشته نمیتونم ساعت اموزش رو عوض کنم،  میگه صبح نمیتونه بیاد ۵و نیم عصر یا ۶ بزارین.. 😐 
بهشون میگم تنها کاری که من الان میتونم انجام بدم اینه بزارمشون واسه دوره بعد که صبح بیان، میگه نه!
منم دیدم بدنم میلرزه و عصبی شدم گفتم برو اقا مدیریت اومدن بیا با خودشون حرف بزن.
فک کردن صداشونو ببرن بالا سریع میگم باشه ساعت ۶ بیا، انگار مربی کار و زندگی نداره!
مربی به کنار ، انگار اموزشگاه بی قانونه...

مربی م برگشت گفت من دیگه این کاراموز رو نمیبرم.. 

نظرات (۴)

سلام

به نظرم شهامتش رو ندارن

حالا چرا ندارن؟ شاید چون مهارت اینکه سریع حرفشون رو بزنن رو یاد نگرفتن یا بلد نیستن یا نمیتونن از حقشون دفاع کنن ، یعنی این مهارتی هست که بلد نیستن و براشون جا نیفتاده یا شایدم میترسن

ترس که نه ، جرئت و شهامتشو ندارن که بگن یا شایدم فکر میکنن اگه مخالفت کنن اون طرف تایمش رو نداشته باشه

پاسخ:
سلام 
ممکنه همین حرف شما باشه
اون کلیپ ها رو که در مورد خجالتی بودن بود نگاه کردم... جالب بود.. 
فک میکنم خودمم شاید درگیرشم :)
ممنون برای معرفی کانال ... 
برای خودمم مناسب هست. میخوام از این به بعد دنبال اینجور ویدیوها هم برم اما اول یه چیزی رو باید مشخص کنم و ببینم اول چی میخوام دنبال چی هستم و چی رو باید درون خودم تغییر بدم..

ممنونم از توضیحات خوبت پری عزیز. مطمئنم با توجه به شناخت کاملی که از محل کار، نوع کار و محیط زندگی داری، بهترین تصمیم‌ها رو برای نوع برخورد با مراجعه‌کننده‌ها می‌گیری 🙂

 

من چون نوع کارم با کار شما متفاوته، نوع برخوردم هم با افراد متفاوت هست. و الان که نوشتی و موضوع برام واضح‌تر شد، به نظرم هرنوع برخورد در جایگاه خودش می‌تونه درست و خوب باشه، اما الزاما ممکنه قابل تعمیم به شغل‌های دیگه نباشه.🌱

 

درباره پی‌نوشت؛ نه اتفاقا کار درستی انجام میدی و بهانه نیست. البته به امید حدا کار خودت رو هم که شروع کنی، باز هم همه چیز دست خود آدم نیست و برای رضایت مشتری، گاهی مسائل مختلفی رو لازمه پذیرفت یا نشنیده گرفت 🙂

پاسخ:
مرسی... 
همینطوره که نوشتی...

همینطوره... راهکار و بالا بردن اطلاعات در مدیریت شرایط شاید کمک کننده باشه...

البته یه احتمال دیگه هم هست که شاید شوهر اون خانم بیرون رفتن تو ساعت ۳ بعد از ظهر رو خطرناک دیده و به همین دلیل خواسته ساعت کلاس رو عوض کنه. در هر صورت نوع رفتارش و داد و بیداد کردن، درست و اخلاقی نبود.

 

پری عزیز، من اگه باشم سعی می‌کنم تو حیطه وظایف و اختیاراتم کار انجام بدم 🙂 نه لطف اضافه به کسی میکنم و نه منت لطف بر سرشون می‌ذارم. افراد وقتی مجموعه‌ای قانونمند باشه، می‌فهمن که قانون تغییرپذیر نیست و خواه ناخواه می‌پذیرنش. اما وقتی ببینن که میشه قانون رو دور زد، یا از در التماس در میان یا از در داد و بیداد تا کارشون رو راه بندازن، چون می‌فهمن که قانون ثابتی وجود نداره و امکان تغییر در خط‌مشی مجموعه هست ...

 

من اینقدر چیزهای عجیب و غریب درباره زندگی‌ها خوندم و شنیدم که ترجیح میدم ذهنم رو بهشون مشغول نکنم 🙂 افرادی که با دکتر هلاکویی تماس می‌گیرن، یه مثالش هست. البته خیلی وقته رادیو همراه رو دنبال نمی‌کنم و هرازگاهی وویس‌های موضوعی روانشناسی رو می‌شنوم.

پاسخ:
سلام
شاید اینطور بوده در حالی که بعید میدونم.. 
ساعت ۳ ساعتیه که کارمندها از سرکار برمیگردن خونه، و مشخصه که خسته ن و بدون ناهار مجبورا بیان همسرشون رو برسونن و برگردن ازاردهنده س براشون. 
مشخص بود اون اقا در قبال همسرش حس مسئولیت پذیری داشت که میخواست خودش برسونه تش و باز بیاد دنبالش ، با توجه به شرایط همسرش و این جای تحسین داره.. و اینکه ساعت صبح رو قبول نکرده بودن به همین دلیل شاغل بودن آقاست که نمیتونه این کار رو برای همسرش انجام بده. 
اتفاقا توی منطقه اموزشی ما، اکثرا مربی ها شیفت صبح رو پر دردسرترین و اذیت و آزارترین ساعت اموزش میبینن.. بارها شده اینه ماشینشون رو شکستن.. 
و معمولا خود اموزشگاه برای خانمهایی که شرایطشون اینجور هست باهاشون کنار میاد.. رعایت حالشون رو میکنیم.. برای همین اون حرف رو من زدم. 
الیشاع، توی هر محیط کاری ای ، هر فردی یسری اختیاراتی داره و فراتر از اون انحام نمیده اما محیط کاری اموزشگاه متفاوته.. وقتی مسئول ثبت نام نیست کارش دست منه، من نباشم کارم دست اونه.. اگر دومون نباشیم قائم مقام کارامون رو انجام میده.. 
اما لطف کردن، برای رضایت مشتری جاهایی لازمه که لطف کنیم.. مثلا طرف شاغل نیروی انتظامیه ثبت نام کرده منتقلش کردن سراوان یا لب مرز.. یا طرف سربازه.. یا دانشجو هست.. این افراد وقتی میان بین یک هفته تا ده روز اینجا هستن در یکماه، و اگر نوبت امتحانشون براساس حروف اسمی نباشه منه مسئول اموزشگاه باید باهاشون راه بیام.. 
هیچ زمان اجازه ندادم کسی خواهش یا التماس کنه.. اگر میدونستم راه داره با همون بار اول گفتن کارشون رو انجام میدادم بدون اینکه منتی بزارم.. اما پیش اومده که برای فردی کاری انجام بدم اما طرف بیاد سری بعد با حالت طلبکارانه حرف بزنه.. یا دعوا و سر و صدا راه بندازه.. دیگه براش کاری انجام ندادم حتی اگر راه داشته و میتونستم انجام بدم.. 
حرفات درسته اما وقتی بالادستیها کنار میان من نمیتونم مردم رو مجبور به رعایت قوانین کنم. 

به هر حال، شاید گاهی مجبوری کاری رو به اسم لطف کردن برای اروم شدن مراجعه کننده انجام بدی تا عصبانیتش کم شه و رضایتش از اون محیط بیشترشه.. من این مدلی فکر نمیکردم.. ولی برای یه کسب و کار این رضایت مشتری هست که باید با هر ترفند و هر چیزی که امکانش برات فراهمه رضایتش رو جلب کنی... 


++میدونی حس میکنم حرفام بهانه س اما تا وقتی برای فرد دیگه ای کار کنم مجبورم مطابق خواست اونا پیش برم.. برای همین بیشتر دلم میخواد کار خودم رو داشته باشم تا قوانین خودمو داشته باشم.. تا درست کار کنم.. 

متاسفانه این فرهنگ جا افتاده که هر کسی صداش بلندتر باشه، زودتر کارش راه می‌افته. به همین دلیل شاهد این چنین مسائلی هستیم ...

 

شاید اون خانم واقعا مشکلی نداره و اون آقا کاسه داغ‌تر از آش هست. متاسفانه دیدم افرادی که خودشون رو مالک تمام و کمال زن و بچه می‌دونن و این حق رو به خودشون میدن که به جای همه تصمیم‌گیری کنن.

 

یادمه جایی خوندم که نوشته بود یک زوج به جراح زیبایی مراجعه کرده بودند، بعد شوهر اون خانم به جاش صحبت میکرد و خطاب به دکتر میگفت مثلا بینی‌اش (یعنی بینی اون خانم) فلان طور بشه و ...

یعنی حتی برای شکل و فرم بدن همسرش و نوع جراحی‌اش هم تصمیم می‌گرفت.

 

اشکالی نداره پری عزیز، این سختی‌ها موقتیه تا وقتی که کار بهتری رو شروع کنی و به امید حدا با موفقیت تو مسیری که دوست داری، قدم برداری 🌱

همین که می‌نویسی، خیلی خوبه و بار روانی ماجرا رو کمتر می‌کنه.

پاسخ:
اره متاسفانه، اما من در چنین وضعیتی فقط ارجاعشون میدم به مدیر.. اونم قانعشون میکنه... من حرفی برخلاف قوانین اموزشگاه نزدم باهاشون همکاریم کردم راه حل گذاشتم جلوی پاشون ولی این اقا خودش با سر و صدا کردنش زد خراب کرد ... چون توی پرونده خانومش مهر و تاریخ دوره خورده بود نمیشد دوره رو عوض کرد.. 

شاید این حرفت درست بوده باشه الیشاع .. 
میدونی دیروز که رفتم سرکار از همکارم پرسیدم چی شد اومد اقای فلانی حرف زد با مدیریت. 
همکارم گفت نه، خود خانمش به خانم فلانی پیام داده عذر خواهی کرده گفته من نمیدونستم واسه چی اومده توی اموزشگاه.. عذر خواهی کرده و گفته همین ساعت میام مشکلی ندارم. 

چقدر این چیزی که نوشتی بد بود.. یعنی چی که اقا برای شکل و فرم بدن خانم تصمیم بگیره؟! 
زندگی با همچین ادمی جهنمه! و فقط تحقیر خود ادمه.. 

ممنونم 🙂 نوشتنش خوبه.. توکل به خدا..


البته من منت نگذاشتم، فقط بهشون گفتم میتونم بزارم واسه دوره بعد.. اما سر و صدا کردن منم گفتم برین با مدیر حرف بزنین. 
گاهی فک میکنم حرف همکارم هم بد نیست.. بعضی ادما رو باید منت کاری که وظیفه تو نیست و انجام میدی رو توی محل کار سرشون بگذاری.. بفهمن لطفه نه وظیفه ت..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">