165
- بخشی از پاسخ الیشاع به کامنت من :
از طرفی، من ویژگی "کم توقع" بودن رو برازنده هیچ فردی نمیدونم. فرد کم توقع به نظرم یعنی فردی که ملاک و معیار نداره و به هر چیزی راضیه. اما از طرف دیگه، پر توقع بودن هم خودش یه آسیب هست. در واقع اینجا داشتن تعادل مهمه.
+ بخش از کامنت خودم:
به هر حال خیلی ممنونم که از کلمه کم توقع و پرتوقع تعریف خوبی برام نوشتی و دید خوبی بهم دادی و این قضیه فک میکنم به نیارهای براورده نشده فرد کم توقع توسط والدینش برمیگرده.. برای همین خودش رو ارزشمند نمیدونه و ایثار و گذشت زیادی در این افراد دیده میشه و بعده خوندن این نوشته هات فک میکنم شامل حال منم میشه.. گذشت زیاد، مهربونی زیاد، فک میکنم شاید منم کم توقع م ... اینکه همه چیز رو دوست دارم ساده باشه شاید از کم توقعی میاد.. برم بهش فکر کنم.. شاید شامل حالم بشه شاید نشه.. برم درونیاتم رو بیشتر کشف کنم🤭
بخشی از پاسخ الیشاع:
درست میگی، تصمیم به ازدواج خوبه که یک تصمیم درونی باشه و تحت تاثیر شرایط بیرونی قرار نگیره. بعضی آدمها طبیعتا به خاطر خواسته اطرافیان، خواسته جامعه، یک سری کلیشهها که تو ذهنمون وجود داره و موارد این چنینی، تصور میکنن که حتما باید فردی رو برای ازدواج پیدا کنن. شخصا بیشتر نظرم اینه که ازدواج خوبه زمانی پیش بیاد که رابطه با یک فرد خاص، سِیر طبیعیاش رو طی کرده باشه. در واقع خوبه تحت فشار قرار نگیریم برای پیدا کردن اون فرد خاص یا به سمت ازدواج بردن هر رابطهای وقتی هنوز کمیت و کیفیتش مشخص نیست.
درباره کم توقع بودن، به نظرم کم توقع نیستی پری عزیز، متعادل هستی بیشتر. به چند دلیل:
1. به خودشناسی و رشد فردیات اهمیت میدی. فرد کم توقع اصلا تو این فازها نیست. 😅
2. به پیشرفت زندگی و شغل و سلامتی جسمی و روانیات اهمیت میدی
3. برای یادگیری مهارتهای جدید وقت میذاری
4. با هر فردی وارد رابطه دوستی یا صمیمی نمیشی و برای خودت معیار و استاندارد داری
+ بخشی از کامنت خودم:
وقتی اون کامنت رو نوشتم و رفتم به جستجوی درون، اول به این نتیجه رسیدم پرتوقع م، بعد دیدم توقعاتم منطقی و بجاست، پس متعادلم، گاهی پرتوقع بودن فقط به لحاظ مادی نیست، به لحاظ معنوی هم هست.. مثلا من توی رشد و توسعه فردی فرد مقابلم خیلی متوقعم، ترجیحم فردیه که اونم مثل خودم برای رشد شخصی خودش اهمیت قائل بشه و اینجا پرتوقعم که منطقیه بنظرم..
- بخشی از پاسخ الیشاع:
به نظرم پرتوقع بودن تو بعضی زمینهها لازمه و این نشوندهنده معیارهای خوب و استانداردهای بالایی هست که برای انتخاب فرد مقابل در نظر گرفتی. و ملاکهایی که نوشتی، جای تبریک و خوشحالی داره پری عزیز 🙂 چون نشون میده خودت هم در همین زمینهها پیشرو هستی
+ بخشی از کامنت خودم:
گاهی فک میکنم باید مراقب باشم تا بخاطر این معیارها از اون ور بوم نیفتم😅
بخاطر دونستن یسری چیزها سریع رفتار و برخورد فرد مقابل رو توی ذهنم تحلیل نکنم و هی نخوام بهش درس یاد بدم یا تذکر بدم.. باید مراقب این قسمت بوم هم باشم😁
اگر توی کامنت نوشتنم توی پستهات چنین اتفاقی افتاده و شبیه یه ادم همه چیز دان عمل کردم عذر میخوام ناخواسته بوده چون هنوز روی این بخش نتونستم تسلط کامل پیدا کنم..
- بخشی از پاسخ الیشاع:
راحت باش پری جان، همیشه نکات خوبی نوشتی و مینویسی و این نشون میده مسائل رو از جنبههای مختلف میسنجی و دید تحلیلی خوبی نسبت به قضایا داری 🌱 این ویژگی نکتهسنجی و خیرخواهیات رو همینطور که هست حفظش کن به نظرم 🙂
--------------------------
+ بخشی از کامنت خودم در پستی دیگر:
همه ما همینطور فکر میکنیم که حرفمون و رفتارمون از دید خودمون درسته، بنطر من تا زمانیکه حرفی یا رفتاری از طرف خودم باعث اذیت یا ازار کسی نشه پس درسته، اما اگر اینطور نبود اشتباهه و باید اون رفتار رو اصلاح کرد..
این روحیه پذیرا بودن اشتباهاتت و اصلاح کردنشون و به دنبال راه حل رفتنت خیلی خوبه باعث میشه آدم بخواد یاد بگیره و پذیرا تر باشه برای یادگیری.. سعی میکنم منم این روحیه و این ویژگی رو در خودم تمرین کنم، اما یه سوالی؟
اگر ادم این تفاوتها رو بپذیره باعث نمیشه به مرور با هر فردی و با هر اخلاقی کنار بیاد؟ یعنی به مرور تبدیل به یه ویژگی بد نمیشه؟ (اینجا بحث دونستن و تشخیص درست و غلط رو فاکتور بگیریم بهتره)
- پاسخ الیشاع:
پاراگراف اولت لپ کلام رو عالی توضیح داد 🙂 دقیقا منظورم همین بود. خیلی وقتا ما آدما وقتی تنهایی جایی حضور داریم، ممکنه یه سری رفتارها رو برای خوشایند خودمون انجام بدیم. اما وقتی در جمع حضور داریم، لازمه آداب در جمع بودن رو رعایت کنیم یا از یه سری رفتارهامون فاکتور بگیریم.
در مورد سوالت، بستگی داره به موقعیت پری عزیز 🙂 گاهی این افرادی که میخوایم باهاشون کنار بیایم، همکارمون هستن یا کارفرمامون. گاهی اعضای خانواده هستن. گاهی دوستان خوبمون. و گاهی هم غریبهها.
طبیعتا غریبههایی که رفتار ناشایست دارن، راحتتر از دایره ارتباطاتمون کنار گذاشته میشن. اما اعضای خانواده رو نمیشه که حذف کرد. یا دوستای خوب رو که راحت نمیشه کنار گذاشت. یا با همکار و کارفرما که به هر مدلی نمیشه رفتار کرد. اینجاست که خوبه قدرت پذیرش تفاوتها رو در خودمون تقویت کنیم تا با آدمهای مختلف - حتی اون بدقلقهاش - بتونیم کنار بیایم (یا محترمانه کنارشون بذاریم).
گاهی هم بحث خط قرمزها و پا گذاشتن روی ارزشهای شخصی پیش کشیده میشه که در این صورت اولویت بیشتر با کنار گذاشتن فرد یا تغییر محیط هست، تا کنار اومدن با هر چیزی.
خلاصه اینکه، فرد به فرد و موقعیت به موقعیت، شرایط و تصمیمها متغیره.
و مهم اینه که خودمون راحت باشیم در ارتباط با دیگران. اگه موضوعی آزارمون میده، بیدلیل تحمل نکنیم یا انتظار نداشته باشیم طرف مقابل خودش بفهمه 🙂
چون گاهی وقتها رفتار آزاردهندهای که دوستمون داره شاید بیمنظور باشه و به فکرش نرسه که ممکنه دیگری رو آزار بده. با گفتگو میشه خیلی مسائل رو حل کرد اما اگه نتیجهبخش نبود، میتونیم کمی فاصله رو بیشتر کنیم.
--------------------------------------------------------------------------
پ.ن: در ادامه این بحث یه نوشته ای که جایی خوندم رو هم خودم اضافه میکنم.
ترجیحم دوست داشتنیه که کم کم جلو بره. زود عنوان نشه. عجله توش نباشه، ریشه ای باشه، تا دوست داشتن هیجانی و با شدت بالا.
که کریستوفر مارلو میگه «مرا دوست بدار، اندک ولی طولانی»
- ۰۳/۰۱/۰۴
خوشحالم که گفتگوی مفیدی بوده پری جان. موفق باشی 🌹