بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۲/۱۹
    238
  • ۰۳/۱۲/۱۴
    235
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۱۵۳

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۴۱ ب.ظ

اتفاقات پایان سال ۱۴۰۲

سگ دنبال م راه افتاده بود:/ 

بخاطر اینکه دیدم ول کن نیست رفتم خونه دوستم که بین راه بود😁

 

بعده ۵ ماه و خورده بذرهای گل رز ی که کاشته بودم در نیومدن، چند روز پیش خاک اون گلدونه رو خالی کردم و با خاکی که با کود حیوانی بابا قاطی کرده بود مخلوط کردم و مجدد توی گلدون رو پر کردم.. 

اینبار بذرها رو داخل دستمال کاغذی گذاشتم و خیس کردم و پشت بخاری برقی توی اتاقم گذاشتم تا ۲۴ ساعت خیس بخوره و گرم باشه تا ببینم جوونه میزنه یا نه.. خلاصه اینکه از سه تا بذری که اینجوری گذاشتم جوونه بزنن هر سه جوونه زدن.. یکیو توی گلدون کاشتم تا ببینم از خاک میاد بیرون یا نه... اون دو تای دیگه رو هم با نظر بابا گذاشتم جوونه هاش بزرگتر شه بعد توی خاک باغچه بکارم.. بابا گفت تا وقتی ریشه بزنه مشکلی نداره امیدوارم همینطور باشه... 

راستی دیروز یه تاک انگور رو که بابا چند روز قبل از شروع سرما خریده بودو کاشتیم.. یعنی میخواستیم بکاریم سرد شد هوا.. دیروز اونم کاشتیم امیدوارم بگیره و سبز بشه😍

وااای که نمیدونم چه مدل انگور میده اما امیدوار یاقوتی باشه.. از این ریزای سیاه که ترشن.. اصن انگور این مدلی خیلیی دوست دارم😁😍

 

خیلی از خودم راضیم این روزا و بابتش خدا رو شاکرم.. بابت رشد و پیشرفت روحی و روانی ای که داشتم خوشحالم... 

 

خدا رو شکر... 

 

حال و هوای بهار و عید رو امروز برای اولین بار حس کردم.. 

+ توی این ماه برای اولین بار توی عمرم اون حس دوست داشتن توام با حس امنیت رو احساس کردم.. میدونین نمیتونم به زبون بگم یعنی چی ولی درک کردم.. فک میکنم در آینده خیلی بهتر و راحتتر میتونم دوست داشتن واقعی رو تشخیص بدم.. اون حس امنیت رو بهتر میتونم تشخیص بدم.. اینکه این حس رو در ارتباط و یا برخورد با چه کسی حس کردم یادم نیست اما اثرش درونم باقی مونده... حس قشنگ و خوبی بود

نظرات (۱)

سگ هم سگ‌های بامعرفت قدیم 😄 قدیما سگ‌ها نگهبان خونه‌ها و مردم بودن، حالا کارشون به جایی رسیده که دنبال دختر مردم راه می‌افتن 😄 نچ نچ

 

خوشحالم که گیاه‌ها جوانه زدن. دست مریزاد 👏 من که شخصا هفت فقره ساکولنت بیچاره رو به دست فنا سپردم و هر چی پیوند و قلمه و لای دستمال کاغذی پیچیدن و توصیه‌های اینترنتی بود هم انجام دادم اما عمرشون به دنیا نبود 😅

 

به به، نهال انگور. شما دستتون برای کاشت خوبه و مطمئنم این یکی هم به سلامتی به عمل می‌نشینه. ولی انگور ترش چرا؟ امیدوارم انگور شانی یا شیرازی سیاه و آبدار و حسابی شیرییین باشه که بتونید ازش یه شراب ناب و درجه یک درست کنین 🙂

 

هوا کم‌کم داره بهاری میشه و برف‌های باقی مونده روی زمین آب میشه. امیدوارم سال جدید برات عالی شروع بشه و این رشد روحی و فردی ادامه داشته باشه 🌱

 

+ من چون با گوشی تایپ می‌کنم، خیلی از کلمات رو ندیدم اصلا. امید که غلط املایی تایپی نگارشی فضاییِ خانمان‌سوزی توی متنم نیفتاده باشه 😅 

پاسخ:
والا 😁 همینو بگو..
هفت تااااا😳البته نگهداری از ساکولنت سخته من خودمم یه ساکولنت با یه کاکتوس چند سال قبل خریدم ساکولنتم بعده یک سال کامل از بین رفت ولی کاکتوسم هنوز هست و دارمش.. هنوز امیدوارم یع روز گل بده🤭
در واقع دست پدرم خوبه.. 
اینم پیشنهاد خوبیه ولی خب برای ما صرفا برای پذیرایی از مهمان اهل دلش توی مراسمات عروسی کاربرد داره و خودمون استفاده نمیکنیم.. 
البته میشه کشمش هم بشه😊
منم امیدوارم همینطور باشه.. ممنونم دوست خوبم🌱
+ اشتباه تایپی ای نداشتی🙂 ممنونم که وقت گذاشتی و نوشته مو خوندی و برام نظرت رو نوشتی.. ارزشمنده🙂🌹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">