۱۲۶
صبح رفتیم بازار واسه بابا هدیه خریدیم.. یه پیراهن..
سایزش رو می دونستیم اما دفعه اولی بود که پیراهن مردانه میخریدم..
خود فروشنده کمکمون کرد مدلای مختلف نشون داد طبق اون چیزی که ما می گفتیم تا بلاخره یکی رو انتخاب کردیم و خدا رو شکر بابا خوشش اومد😁
خدایی کادو خریدن سخته.. الان توی این ماه تولد خواهرزاده مم هست تولد زن داداشمم هست تولد دوستمم هست .. خواهرزاده مو امسال کادو نمیدم چون به اون دو تای دیگه م کادو ندادم.. ولی دوستم و زن داداشمو چه کنم🤔
.......
این یه اعترافه از یه خواهرشوهر..
فقط از احساسم مینویسم..
امروز زنگ زدم به داداشم که روز پدر رو بهش تبریک بگم خانمش جواب داد .. یه حس عجیب پیدا کردم توی دلم ناراحت شدم که چرا خانمش جواب داد.. در حالی که بنده خدا گفت الان تعویض روغنی هستیم رفته روغن ماشینو عوض کنه دستش بند هست نمیتونه حرف بزنه.. اخه تهران بودن میخواستن حرکت کنن بیان سمت ما..
فقط یه حس عجیب بود.. قطع که کردم با خودم فک کردم گفتم چرا حال خانمش رو درست و حسابی نپرسیدم.. حرفش منطقی بود وقتی داداش نبوده کار درستی انجام داده جواب داده اگر جواب نمیداد ممکن بود ناراحت بشم یا نگران بشم..
خلاصه عصری زنگ زدم به خانمش باهاش حرف بزنم.. در دسترس نبود..
چند دقیقه پیش خود داداش زنگ زد باهاش حرف زدم و تبریک گفتم ، با خانمشم حرف زدم و حال و احوال پرسیدم و گفتم بسلامت برسین مراقب خودتون باشین و تمام..
یجاهایی ناراحتی بی دلیله.. ولی گاهی یه حس عجیب باعث ناراحتی میشه.. ولی خدا رو شکر برای خودم حلش کردم.. دلیل پشت این ناراحتی نمیدونم چیه.. کاش میشد دلیلش رو پیدا کرد ولی همینکه خدا رو شکر جدی نبود و من بهش فکر کردم و حلش کردم باز خوبه..
- ۰۲/۱۱/۰۵
چند تا یادداشت پایین تر درباره رمز دوم کامنت گذاشتع بودین ، دمتون گرم بابت کمک ، اما از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون منم این داستانو دارم با رمز دوم ، چه ملی ، چه سامان ، اون یکی های دیگه ر نمی دونم ولی ادم باید حتما اون اپلیکیشن رمز دومش رو روی گوشیش راه بندازه ، یه موقع هایی پیش میاد ادم خیلی گیره و منتظره رمز دوم ، حالا پیامکش توی راه گیر کرده و نمی یاد.