۱۱۲
+ امشب برای اولین بار یکی از کاراموزهای خانم بهم گفت با اینکه موهات خیلی دیده نمیشه ولی رنگش خیلی قشنگه😍 تشکر کردم و حس خوبی داشت...
× امشب عصبی شدم معده م مشکل پیدا کرده.. سرکار یسری مسائلی پیش اومد ناراحتم کرد..
با اینکه پیاده اومدم خونه اون قضیه انگاری از دلم نرفته بود بیرون و باید با گریه کردن تخلیه میشد..
فک میکنم این چند روزه بفکر خودم نبودم و باید کمی بیشتر استراحت کنم...
گاهی از فکرم میگذره اگر فقط اگر منم اهل مصرف نوشیدنی خاصی بودم یا اگه اهل مصرف قلیون بودم چیزی عوض میشد!؟ توی حالم تاثیری داشت..
گاهی فک میکنم شاید باید یسری چیزها رو تجربه میکردم ...
چقدر امروز روز سخت اما خوبی بود...
ای بابا.. اینجا میام غرغر امو مینویسم توی دفترمم چیزای دیگه مینویسم.. خودم قاطی و پاتیم ..
کاش مست و پاتیل بودم اینقد هذیون وار نوشتم... مست شدن چجوریه.. قلیون کشیدن چه حسی داره.. ادمو نسبت به ناراحتی و درد بی حس میکنه!؟
* امشب یه ماهگیش بود و یه کیک خریدن و بادکنک و رفتیم خونه شونو یه دورهمی کوچولو با هم داشتیم... شب خوبی بود در کل...
خدایا مراقب همه باش..
پ.ن: عزیزترینم رو دارم نگاه میکنم من از این سریال خوشم اومده و دوستش دارم..
- ۰۲/۱۰/۰۲
درود و سلام دوست عزیزم.
سپاس از توجه شما به وبلاگ من؛ خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و در وبلاگ من دیدگاه خودتون رو ثبت کردید.
خواستم بگم پاسخ دیدگاهتون رو توی وبلاگ خودم دادم و با اجازتون وبلاگتون رو به لیست پیوندهای وبلاگ خودم اضافه کردم.
ممنونم از همراهیتون و امیدوارم این همراهی مدت زمان زیادی ادامه داشته باشه...
با سپاس از شما... خدانگهدار...