بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب

۱۰۹

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۴۰۲، ۱۲:۲۴ ق.ظ

خیلی ذهنم خالیه.. انگاری دارم الزایمر میگیرم.. میدونم تاثیر داروهاست.. جدیدا خیلی سرگیجه هام و فراموشیم شدت گرفته.. 

 علایمی که نداشتم و بخاطر داروها که اینا عوارضشه و جالبتر اینکه از عوارض نادر داروهاست اونم روی من داره بروز میکنه.. یعنی از اول بود ولی الان شدت گرفته.. تا دی بگذره بعد دوباره حضوری میرم پیش دکترم ببینم داروها رو عوض میکنه یا باز باید همینا رو ادامه بدم یا باید قطع کنم:/

 

امشب یه هم رشته ای از دوران ارشدم رو دیدم بقدری خوشحال شدم که توی بغلم گرفتمش و صورتشو بوسیدم😅 خیلی دوستش داشتم خیلی از نوشته های وب قبلیم توی دوران ارشد شامل این خانوم مهندسم میشد.. ولی نمیدونم چی شد که ارتباطمو باهاش خودم قطع کردم.. 

 

این مدتی که سرماخورده بودم دو روز فقط از دمنوش زردچوبه ای که خریده بودم با نبات زعفرونی خوردم و واقعا تاثیر عجیبی داشت خیلی زود اب ریزش بینیم قطع شد و خیلی سریع خوب شدم.. من اصن دارو نخوردم حتی لیمو عسلم نخوردم.. به خوردن اینا نرسید خوب شدم هیچ کی حرفمو گوش نداد ولی واقعا خیلی زود با همین دمنوش خوب شدم.. محتویات دمنوشه اینا بود: زردچوبه، دارچین، زنجبیل، سنجد، برگ استویا، فلفل و وانیل.. 

نمیدونم روی بقیه م همین تاثیرو بزاره یا نه ولی واقعا زود خوب شدم.. از همون شب اول که عطسه و ابریزش بینیم شروع شد شروع کردم به خوردن روزی ۴ یا ۵ لیوان از دمنوشه همراه با نبات درست میکردم و میخوردم گاهی هم بدون نبات.. بدن درد نشدم ابریزش بینیمم زود قطع شد.. عطسه مم همینطور.. البته که خوبم استراحت کردم.. 

در مورد لیمو عسل، یکی از دوستام یه پیشنهادی داده که میخوام همون حرکتو بزنم.. این ماه که نشد لیموها تمام شد و عسل نداشتیم ولی ماه بعد هر دو رو میگیرم و اون لیموعسلو اماده میکنم ببینم چجوری میشه اگر بشه یکم دارچین زنجبیلم داخلش بزنم خوب میشه فک کنم🤔نظری ندارین؟! 

 

از یسری رسم و رسومات خوشم نمیاد.. کلا ادمیم زیاد اهل رعایت رسم و رسومات نیستم.. البته بستگی هم داره.. مثلا رسم و رسومات عروسی، یادمه قدیما خانواده عروس باید برای خانواده داماد کادو میگرفتن و برعکس .. ولی الان حداقل توی خانواده خودم میبینم اینکارو دیگه نمیکنن.. (این کادوها برای اقوام مثل عمه و پدربزرگ و مادربزرگ و چه میدونم عمو و غیره بود علاوه بر پدر و مادر و خواهر و برادر عروس و دوماد) خوبه که دیگه نیست.. همون خرید کادو برای عروس و خرید کادو برای داماد زمان عقد و عروسی بنظرم همونم باید خانواده ها بزارن خود دختر و پسر باب میلشون خرید کنن چیه بلند میشن یه ایل و تبار راه میفتن دنبال دختر و پسر که اونا بخرن.. یا یسری رسم و رسومات مربوط به شب ازدواج و مراسم پاتختی.. به شدت مخالف این رسوم و رسوماتم که خدا رو شکر حداقل توی خانواده خودم منسوخ شدن.. یا توی مراسمات عزاداری اگر کسی که فوت شده دختر نداشته باشه یا خواهر نداشته باشه میگن خواهر نداره یا دختر نداره براش عزاداری کنه براش گریه کنه چه مراسم ساکت و ارومی داره.. اینا هست اما از اینکه بین ادما تفاوت قائل میشن رو دوست ندارم.. مگه پسر سر مزار پدرش گریه نمیکنه؟ 😔

یا باید خانواده عزادار اعلام کنه که لباس مشکیتون رو دربیارین و برین ارایشگاه و فلان.. کاش این جا میفتاد که بعده روز عزاداری و تشییع جنازه همه ازاد بودن نیازی به اعلام کردن نبود.. شاید یکی یادش بره اعلام کنه اونوقت چی.. 

من مخالف این رسم و رسوماتم که مثل زنجیر پابند ماست.. دست و پای آدم رو بسته نگه میداره.. من همیشه دوست داشتم برخلاف جهت حرکت بقیه حرکت کنم.. چون همه یه راهیو دنبال میکنن من م دنبال روی اون راه نباشم.. راه و مسیر خودمو با فکر و ذهنم داشته باشم.. اما مخالف جریان حرکت کردن یعنی درک نشدن، یعنی متفاوت بودن، یعنی دیوانه بودن، 

یعنی این حال و روز الان من... 

دلم نمیخواد پام قفل و زنجیر به این باشه که بقیه چه فکری میکنن فکر بقیه بجهنم.. مهم خودمم و حال خوب خودم.. مهم منم و پیشرفتم.. مهم منم و خودم و خودم.. بقیه بقیه بقیه.. حرف مردم حرف مردم.. بابا خسته مون کردین ول کنین این حرف مردم و بقیه رو.. مردم فقط حرف میزنن حرف باد هواست.. حرف اگر پولی بود کسی حرف نمیزد.. بخدا ترسیدن از حرف مردم ما رو خیلی عقب نگه داشته.. همون مردمی که از حرفاشون میترسیم اصن ذره ای توی شرایط تو بودن؟! نبودن بزار حرف بزنن که چی میشه! دنیا عوض میشه زمین میره اسمون، اسمون میاد زمین! چی میشه! هیچی.. بعده یه مدت یادشون میره.. بزار بگن بزار ته اون دنیا یه چاه عمیق واسه خودشون بکنن تو چیکار داری چرا میخوای دیوار چاهشونو خراب کنی.. 

 

 

++ نمی دونم چی شد بحث به اینجاها رسید .. فقط حس کردم هر چی میاد توی ذهنم باید خالی بشه تا این استرس پنهان کمتر بشه.. که همینطورم شد.. بابت چرند و پرندی که نوشتم عذر میخوام که وقت ارزشمندتون رو میگیره.. 

نظرات (۲)

پری جان این خیلی خوبه که احساست رو تشخیص میدی و می‌تونی براش اسم انتخاب کنی. اما خوبه ریشه و علتش رو هم کشف کنی که از کجا نشأت می‌گیره 🙂

مثلا من دیشب احساسی داشتم که اسم‌گذاری‌اش برام ممکن نبود. چیزی شبیه به حس شرم عمیق بود شاید، نمی‌دونم. و حتی نتونستم ریشه‌یابی‌اش کنم که از کجاست. چون ماجرای خاصی پیش نیومده بود که بخواد چنین حسی در من ایجاد کنه.

شما آزاد هستی هر آنچه دوست داری تو وبت بنویسی دوست من. ببین این حس گناه از کجاست و چطوری میشه براش کاری انجام داد.🌱

امیدوارم سلامت باشی پری عزیز و دیگه نیازی به هیچ دارو و دکتری نداشته باشی 🙏

برای دمنوش، راستش نه واقعا تا حالا استفاده نکردم. حتی تو عمرم تا حالا این‌همه گرمی‌جات یکجا باهم ندیدم توی یک نوشیدنی 😅

نه واقعا برای یکی مثل من بهتره کلا از گرمی‌جات فاصله بگیرم. این‌طوری ذهن آرامش بیشتری داره و می‌تونم بدون حس کلافگی روی کار و مطالعه‌ام تمرکز کنم.

خیلی ممنونم پری جان 🙂 امیدوارم همه چیز برات عالی پیش بره و بدون توجه به حرف مردم، در مسیری که برای خودت بهتر می‌دونی گام برداری و مثل همیشه خوش بدرخشی دوست من ✨

پاسخ:
سلام الیشاع
ممنونم دوست من، راستش همیشه این جوری نیست گاهی هم نمیتونم اسمی براشون انتخاب کنم.. اما ریشه برخی رو میتونم پیدا کنم برخی مثل اینو هم نمیتونم ریشه شو بفهمم و بفهمم دلیلش چیه...
منم گاهی تجربه ای مثل تو دارم .. الان همین تجربه شبیه تجربه تو بوده.. 
ممنونم، نمیدونم برای پیدا کردن این حس به چی باید رجوع کنم.. شاید چون اطلاعات زیادی از خودم در اختیار افراد قرار میدم این حس میاد سراغم نمیدونم.. ولی سعی میکنم ریشه این حس رو پیدا کنم و در برابرش پیروز بشم..
از طرفی هم اینکه فک میکنم هر حرفی مثبت یا منفی روی دوستام و افرادی که نوشته هامو میخونه میتونه تاثیر بگذاره و احساسات اونها رو تحت تاثیر قرار بده هم شاید یکی از عواملش باشه.. 
خیلی ممنونم دوست خوبم🙏🏽🌹
پس من بهت این نوشیدنی رو پیشنهاد نمیدم😀 هر کاری که فک میکنی برات بهتره همین کارو انحام بده دوست من🌹
من ازت خیلی ممنونم دوست خوبم و برای تاخیر در پاسخگویی و منتظر گذاشتنت عذر میخوام.. این روزها فرصت نکرده بودم به وبم سر بزنم و برای همین الان متوجه کامنتت شدم و پاسخ نوشتم 🙏🏽🌹
خیلی ازت ممنونم و امیدوارم همیشه موفق و شاد و سلامت باشی و بتونی به اونچه میخوای توی این مسیری که گام برداشتی برسی🙏🏽🌸

خیلی کار خوبی کردی که حرف‌هات رو نوشتی پری عزیز 🙂

نوشتن تو هر شرایطی یکی از دوستای خوب آدمه. عذرخواهی هم نکن، چون برای دل خودت می‌نویسی اون طوری که دوست داری و خواننده هم می‌تونه انتخاب کنه که بخونه یا نه.

امیدوارم سرگیجه و عوارض داروها خوب بشه پری جان. شاید ویزیت آنلاین داشته باشن دکترهای تهران. اگه فکر میکنی کمک‌کننده‌ست، میتونی از دکتر دیگه‌ای هم بپرسی تا داروهات رو بررسی کنه.

خیلی خوشحالم که بیماری‌ات زود خوب شد. 🙂 اون دمنوش که نوشتی خیلی عالیه؛ فقط کمی (کمی بیش از کمی) طبعش گرمه و تاثیراتش کمی آزاردهنده. 😅 ولی اگه موفق بشه آبریزش بینی رو متوقف کنه، ارزشش رو داره به نظرم.

درباره رسم و رسومات نوشتی .. چه میشه گفت. می فهمم. گاهی یه رسمی چون چند سال یا چند دهه به جا مونده، خود به خود تبدیل میشه به قانون و ملاک.

مثلا قبلا که رفت و آمدها بیشتر از الان بود، کافی بود مثلا برای یه مراسمی، افراد راه بیفتن و برن خونه مادربزرگشون. این کار اگه دو - سه سال پیاپی تکرار میشد، میشد قانون دیگه. جوری میشد که می گفتن هر سال عید فلان باید جمع کنیم بریم خونه مادربزرگ.

خلاصه اینکه، خوبه این رسم و رسوم‌ها اسباب زحمت برای کسی نشه و به قول تو، زنجیر نشه به دست و پا ...

درباره حرف مردم هم خیلی خوب نوشتی. مردم نه به جای ما زندگی میکنن، نه تو سختی‌هامون هستن و نه حتی گاهی درکمون می‌کنن. پس حرفشون و طرز فکرشون هم برای خودشون.

چقدر نوشتم 😃

شاد باشی 🌱

پاسخ:
سلام دوست خوبم 
ممنونم الیشاع🌸
حرفت درسته، اما مدتیه از نوشتن احساس گناه میگیرم.. احساس میکنم جای این نوشته ها اینجا نیست باید توی یه دفتری جایی بنویسم.. فک میکنم دارم اشتباه میکنم همینکه منتشرشون میکنم پشیمون میشم ولی از حالت انتشار بر نمیدارمشون فقط عذرخواهیمو اضافه میکنم.. 
راستش این چند ماهه ویزیتم با دکترم انلاین بوده برای همین میخوام حضوری برم.. ولی بنظرم بهتره به حرفت گوش کنم و با یه دکتر دیگه هم که ویزیت انلاین داره توی تهران مشاوره بگیرم دیگه نمیخوام یه اشتباه رو دوبار تکرار کنم.. ممنونم دوست خوبم.. 
ممنونم😁 از این دمنوشم احتمالا استفاده کردی؟ بنظر من طبعش خیلی زیاد گرمه.. من اون اوایل اذیت میشدم بخاطر تاثیراتش ولی چون مدتیه دارم میخورم دیگه از اون تاثیرات خبری نیست و بدنم بهش سازگار شده برای همین روزی تا ۵ لیوانم از این دمنوش رو همراه با نبات میخورم.. برای من واقعا تاثیر مثبتی روی سرماخوردگیم گذاشت.. نمیدونم واسه بقیه م همین تاثیرو بزاره یا نه.. 
اره همینطوره.. واقعا چی میشه گفت.. 
اره اسباب زحمت کسی نشه خوبه.. و بعضی رسم و رسومات واقعا منطقی نیستن.. 
دقیقا.. خیلی خوب گفتی.. 
خیلی خوبه که این همه نوشتی😀 من استقبال میکنم وقتی دوستام زیاد مینویسن و حرفاشون عالیه و حرف درستی میزنن میشنوم.. 
ممنونم که نوشتی🌸
مرسی دوست من🙏🏽🌸
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">