۱۰۴
🤣🤣🤣🤣
امروز بابا تخم مرغ رفته بود خریده بود بعد ما همیشه شونه تخم مرغ میخریدیم این سری بابا گفته بود توی پلاستیک بزاره..
من ازش گرفتم توی ظرف تخم مرغ ها بچینم دیدم ته ظرف نرمه نون هست با پلاستیک به دست رفتم نرمه نون ها رو توی ظرف نون خشک ها خالی کنم روی سرامیکها تا دمپایی روفرشیامو دراوردم که دمپایی دیگه بپوشم پام لیز خورد با دمپایی و به پشت افتادم😅
لحظه افتادن بهو زیر چشمی تخم مرغا رو دستم دیدم قبل اینکه بخوره به زمین، دستمو بالاتر بردم نشکنه🤣
یعنی اون لحظه فکرم سالم موندن تخم مرغا بود🤣🤣😁
بابا پشت سرم بود طفلک با چه ترسی اومد کنارم چی شد، پا شدم زدم زیر خنده تا خیالش راحت شه🤣😁
خلاصه که سالمم اماااا از این غمم میگیره چرا بفکر سالم موندن تخم مرغ ها بودم اون لحظه😐 از بس سخته شرایط.. ناخوداگاهم این شکلی خودشو نشون داد🙂
زنده م فعلا تا بعد که ببینم ضرب خوردم یا نه🤣😅🧚♀️
#خنده ازاد است😁
- ۰۲/۰۹/۰۷
حال تخممرغها خوبه؟ 😧 نشکستن که احیانا؟ جاییشون ترک برنداشته؟ باید حسابی گرم نگهشون داشت تا سرما نخورن و بعدا املت خوبی ازشون دربیاد. 🙂
شوخی بود؛ حال خودت چطوره پری عزیز؟ 🙂 تخممرغها، نه ببخشید، خودت چطوری؟ امیدوارم همه چیز عالی پیش بره 🌱