پاسخ:
سلام دوست من
ممنونم جای شما و سایر دوستان و واقعا خالی بود😊
من کوهنوردی رو دوست دارم اما ترس از ارتفاع خیلی بده، خودت میدونی دیگه چجوریاس.. من یسری سعی کردم برم از همین کوه بالا، بعد تا قلعه اول رفتم بیشتر نتونستم برم بالا، برگشتم پایین.. سخته با ترسش مقابله کردن هم.. این قدرتو نداشتم که بازم اینکارو امتحان کنم و با ترسم مقابله کنم🙂 اینبار برادرم بدون اینکه بهمون بگه رفت بالا یکم ترس داشتم اما چون دو طرف کوه بود خوب بود.. البته اینکع خودم راننده نبودمم تاثیر داشت😁
عکسای قلعه اول توی پیج اینستام هست مجددا اینجا نمیگذارمشون ولی عکس خود قبر/ مزار خواجه رو میگذارم یسری اطلاعات دیگه م قصد دارم پیوست این پست بگذارم تا دوستان استفاده کنن😊
عه جدا؟ من تا حالا از سایت یو اپلود استفاده نکردم، قبلا از نماشا و خود فضای بلاگ اسکای استفاده میکردم الان اینجام ، خود بیان یه فضای اختصاصی اپلود بهمون داده اونجا عکسا رو اپلود میکنم و میگذارم وقتی فضای بیشتری نیاز داشته باشم اگر لازم باشه فضا میخرم🙂
اره از اول ماه که اسم دو تا کتابو نوشتم هیچکدوم رو تا الان شروع نکردم، ماه پنهان است رو کتابش رو دارم اما الان توی حس و مود داستان غمگین نیستم، کتابخانه نیمه شب صوتی بود، این مدته فیلم یا سریال اگر نگاه میکردم گوشام تیر میکشید و سردردای بدی میشدم که بخاطر دیسک م هست.. برای همین نسبت به دیدن فیلم و سریال و شنیدن کتاب بی میل شدم.. اما امروز خوشبختانه کتاب کتابخانه نیمه شب به دستم رسید که دوست دارم سریعتر خوندش رو شروع کنم😁 اخرین کتابی هم که ماه پیش تونستم بشنوم اسمش ^ ۵ نفری که در بهشت ملاقات میکنید ^ بود..
این ماه این مدلی گذشت:)
قانون ۵ دقیقه رو بلدم، حقیقتا بخوام انجام بدم میتونم بحث تنبلی یا اهمال کاری نیست.. اول از همه سعی کردم قانون اینکه باید یا نباید رو حذف کنم بزارم با میل و رغبتم اینکارو شروع کنم.. دوم اینکه بحثی که میخوام ویدیوهاشو ببینم علاقه زیادی ندارم نسبت به یادگیریش فعلا بی میل و رغبتم.. سوم یه مشکلیه که من اکثر اوقات باهاش درگیر بودم دیدن کلیپ های اموزشی ای بوده که بهشون علاقه مند نبودم.. نمیتونستم ببینمشون و نصفه رهاشون میکردم.. سر این بحث نمیخوام نصفه رها کنم، از طرفی علاقمندم نیستم ولی بهش نیاز دارم برای کسب درامد بیشتر... یجورایی نمیدونم چم شده:)
اگر از قانون بایدی استفاده کنم که دوباره به کمالگرایی و سختگیری به خودم برگردم میتونم انجامش بدم اما میخوام میل و علاقه م نسبت به این کار پیدا بشه🙄 اولا ثانیا ثالثا شد😁 انشاالله که بتونم یه راهی براش پیدا کنم یا انگیزه پیدا کنم برای یادگیری...
شایدم حرفام بهانه س🙂
ممنونم شما هم موفق باشی🌱⚘
مزار خواجه جای قشنگیه، ولی راهش تا کرمان زیاده. تو استان ما هم پشت کوه های شرقی راور و شمال شهداد جایی هست موسوم به گندم بریان. اینقدر آفتابش سوزان بوده و هست که گذاشتنش گندم بریان.
اینجایی که نام بردی نزدیکای زابل میشه. حدودا ۲۰ سال پیش یکبار مجبور شدم گذری بیام زابل. تو اون سال درست یادم نمیاد ولی فکر کنم بخاطر تاسوعا و عاشورا بلیط مشهد به کرمان گیر نمی اومد. ریسک کردم و شب از مشهد اومدم زابل. صبح رسیدم اونجا و بلیط برا شب کرمان گیرم اومد. شهر امکانات خاصی نداشت. یک دونه بازار که بچه هاش دنبالم میدویدن و میگفتن کبریت یا فندک بخر. نوجوونهاش می اومدن کنار گوشم و میگفتن عکس سی دی پاسور.
شب ماشین رو سر پاسگاه تنگ نصرت آباد نگه داشتن و کلی سی دی و کاست ازش بیرون کشیدن و گذاشتن زیر چرخاش و به راننده گفتن بره روشون. صدا ترق ترق شکستنشون هنوز تو مغزمه.
خاطرات اون یک روزی که تو زابل بودم از ذهنم پاک نمیشه. تا یادم نرفته بگم اون موقعها دستشویی عمومی و جایی برا استراحت تو زابل نبود الان شاید وضع شهر بهتر شده باشه. البته دستم سامسونت دانشجویی بود و اگرم جایی پیدا میکردم از ترس غربت خواب به چشمم نمی اومد.
بعد از یک هفته عدم فعالیت در وبلاگ، اومدم اینجا کامنت گذاشتم برای یک دوست قدیمی که دل مهربونی داره. ⚘