بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب
  • ۰۳/۱۱/۱۱
    231
  • ۰۳/۱۱/۰۸
    230

۴۵

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۴۰ ب.ظ

فرض کنین یه نفر داره با تیر و کمون به طرف یه هدف تیراندازی میکنه و هروقت تیرش به هدف نمیخوره،شدیدا ناراحت و عصبانی میشه. بعد شما برای اینکه اون ناراحت نشه،هدف رو میگیرین توی دستتون و دنبال تیرها میدویین تا بخورن به هدف. مشکل چیه؟ اینکه اون تیرانداز هیچوقت پیشرفت نمیکنه و شما هم احتمالا یه ادم مهرطلب هستین که در این پروسه صدمه میبینه.

وقتی شما هرکاری میکنین که والدینتون رو راضی نگه دارین، برای خوشحالی رئیستون کارهای اضافه بدون حقوق انجام میدین، با پارتنرتون رابطه برقرار میکنین نه چون خودتون میخواین چون اون میخواد و ممکنه ناراحت شه هیچکدوم این کارها بد نیستن ولی ایا اینها الگوی رفتاری همیشگیتونه یا یک استثناست؟یه لحظه چک کنین ببینین ایا انجام این کارها در وجود خودتون ایجاد نفرت میکنه؟خشمگینتون میکنه؟ برای همینه که ادم مهرطلب هیچوقت نمیتونه یه رابطه حقیقی داشته باشه چون همش در حال خنثی کردن حسهای بد دیگرانه، در حالیکه ظاهرا همه چی عالیه، ادم مهربونیه، فداکاره و با بقیه همدردی میکنه، ولی ته قلبش پر از خشمه و غم، و خوب ادم نمیتونه قلب خودش رو گول بزنه

...... 

 

چند تا درس به خودم... 

نظرات (۵)

خیلی عالی نوشتی دوست من 🙂

دقیقا، نباید فرصت تجربه کردن رو از دیگران بگیریم. این موضوع حتی برای زمانی که مثلا پدر یا مادر یک فرزند هم هستیم، صدق میکنه. چون والدین زیادی رو می‌بینم که افتخار می‌کنن نذاشتن بچه‌هاشون غم و سختی شکست رو بکشن. در حالی که این همیشه افتخار نداره، مخصوصا اگه به قیمت فلج شدن روانی و وابستگی اون بچه تموم بشه.

 

البته خیلی وقت‌ها ما به دیگران کمک می‌کنیم چون خودمون حس خوبی پیدا می‌کنیم. در واقع برای خودمونه که میشیم منجی دیگران. همین موضوع باعث میشه خودمون رو گول بزنیم که داریم کار درستی می‌کنیم. مثلا آقای الف خودش تو کار و زندگی خودش مونده، اما دوست داره به همه کمک کنه. چرا؟ چون کمک کردن به دیگران باعث میشه دردهای زندگی خودش رو به صورت موقتی فراموش کنه و حس کنه مفیده. در حالی که کارش درست نیست و در بلندمدت دیگه نمی‌تونه روی نقص‌های زندگی خودش سرپوش بذاره.

 

امیدوارم همیشه شاد و موفق باشین 🌱

پاسخ:
ممنونم دوست من اما اینا حرف یه نفر دیگه س که برای یاداوری به خودم اینجا نوشتم. 
باهات موافقم یوقتایی باید یسری چیزها رو خود ادم تجربه کنه و بتونه بپذیرتشون و یاد بگیره چجوری باهاشون کنار بیاد در واقع تاب اوری رو یاد بگیره.. 
اون کمکی که بی توقعانه انجام میشه بحثش جداست اما اگر ادامه دار باشه و حالت فداکاری داشته باشه و ناجی بشیم فرق میکنه.. میشه همون حرف شما.. 

ممنونم دوست من امیدوارم شما هم شاد و موفق باشی🌱⚘

اینم بدبختی آدم‌های مهرطلبه مثل خودم . پری جان شما خودت از همه بیشتر شاهدی که توی وب فارسی من چه کارها که کردم و نکردم ولی خب انتهاش هیچی. اینجا تازه وب فارسیه و ببین توی زندگی من چقدر خودم رو فدا کردم و ای کاش کسی این جملات رو زودتر بهم گفته بود و زودتر به نتیجه می‌رسیدم. خیلی خیلی دیر رسیدم. ولی خب باز جلوی ضرر رو از هرجا بگیریم منفعته.البته من هدفم این نبود کسی منو ببینه.بیشتر دوست داشتم یک تغییر جدی به وجود بیارم که با مغز به زمین خوردم و شکست وحشتناک خوردم

خود تو هم کم توی این فضا این شکلی نبودی ولی خب. الان به نظرم این مطلبت پر از درسه برای خیلی‌ها منجمله من .

آدم باید خودش رو دوست داشته باشه و با هرکسی که حال می‌کنه ارتباط داشته باشه و اگر هم میخواد لطفی کنه حساب شده باشه.

تراپیست خیلی خیلی خوبه که میری و حتما به حرفش گوش بده و سعی کن این تغییرات رو ایجاد کنی تا زندگی برات قشنگ‌تر بشه

 

وبلاگ هاتف  /  پادکست ایستگاه

پاسخ:
میدونی این بنظرم یه نقطه ضعفه اما میتونه نقطه قوتم باشه ادم وقتی بهش اگاه میشه میتونه کنترلش کنه میتونه کم کم آروم بشه.. و اینم زمانی اتفاق میفته که ادم شروع کنه به شناختن خودش و نقاط ضعف و قوت ش.. 
اره منم توی این فضا بودم و ضربه شو هم خوردم.. 
با این حرفت ( ادم باید خودشو دوست داشته باشه و با ... ) خیلی موافقم.. همیناست که باعث میشه وقتی به کسی کمک میکنی محبتت به وظیفه تبدیل نشه.. 
من گاها هر وقت که احساس میکنم به کمک نیاز دارم میرم پیش تراپیست.. اما تغییرات رو خودم در خودم ایجاد میکنم و فقط راهنمایی میگیرم.. 

میخواستم به همین نکته اشاره کنی که خواست خودت مقدم بر همه چیزه. مغز ما نقش رهبر در بدنمون رو داره. تا مغز نخواد حرکتی به چشم بده چیزی دیده نمیشه. حتی مغز به تنهایی قدرت داره که تجسم کنه اگر یک زمانی بشه بدرون مغز نابیناها رفت و تصاویر رو بر روی پرده نمایش آورد میشه به این آزمون جامه عمل پوشید که مغز توان همه کاری داره.

برا پر کردن ظرف درون باید قوی شد تا بتونی کمک بدون منت گذاری داشته باشی. یعنی حس رضایت درونی ازینکه کار یکی رو راه انداختی. قوی شدن دوتا محور و پایه میخواد: تمرین رو قبلا گفتم و تاب آوری در برابر شکست رو الان میگم. یک ورزشکاری که در المپیک یا هر شخصی در صحنه رقابتی با لولهای پایین تر بدنبال گرفتن مدال هست یا لااقل کسب رتبه. خودش رو با تمرین قوی کرده و حتی اگر این قوی کردن با شناخت نقطه ضعف حریفان باشه بنظرم آیتم بدی نیست چون حریف مقابل متوجه میشه و سعی میکنه اون ضعفها رو از خودش دور کنه و نهایتا عرصه رقابت هر تورنمنت تنگتر و با ظرافت تر و جذابتر از دوره قبل میشه.

اما برای تاب آوری در برابر شکست باید به میدون اومد و اولین اقدام دور ریختن ترسهاست. البته نه بدین معنی تن و روان رو در معرض آسیب قرار بدی. بلکه آسیبها رو بشناسی و مسلح بری وسط میدون نبرد. یک آتشنشان رو در نظر بگیر اگر پاش بشکنه یا دستش زخمی بشه وسط آتش نمیشینه و زانوی غم به بغل نمیگیره بلکه خودش رو با کمک یا بدون کمک دیگری میکشه از دل آتش بیرون. دفعه بعدی این تجربه رو در ذهن داره که چکار کنه یا چکار نکنه پا یا دستش رو تا لحظه آخری حفظ کنه.

پاسخ:
اتفاقا در مورد قدرت ذهن دوستم امیر مطالب زیادی توی وبلاگش نوشته و خودمم یه ویدیو دیدم که فقط با تمرکز و فکر کردن چه اتفاقی در حرکت یه سکه میفته و جالب بود.. حرفتون رو قبول دارم .. 
تاب اوری؟ 
اتفاقا یه ویس از یه تراپیست در مورد تمرین برای تاب اوری به تازگی گوش دادم و تمریناشو میخوام انجام بدم اما سخته.. 
دور ریختن ترس ها؟ 
یعنی اول ترسهامو پیدا کنم؟ 
خب دارم این روزا با بعضی هاشون مواجه میشم.. دارم سعی میکنم مقابلشون بایستم این یعنی تاب اوریم بیشتر میشه به مرور زمان؟ 

حرفاتون خیلی کمک کننده س.. ممنونم ازتون⚘🌱

سلام

باهاش موافقم

من یه عمری میخواستم چتر نجات بقیه باشم 

دیدم خودم به فنا رفتم 🙄😂

دایره ام رو محدود کردم به خودم و خانواده و دوستان خیلی خیلی نزدیک ، برای بقیه شون دعا میکنم 

پاسخ:
اوهوم.. 
فک کنم منم باید کار شما رو انجام بدم.. براشون دعا کنم... 🙂🙏

 نمیدونم تراپیست چقدر میتونه تغییر درت بوجود بیاره؟. هر تغییری بدنبال خودش تمرین و تکرار میخواد. مثلا از امروز تصمیم بگیر صبحها ۱۰ دقیقه تنهایی دور یک پارک بدوی اگر ماه آینده شد یک روز در میون یا مدتش کمتر شد ۳ ماه دیگه به احتمال بالا تعطیل میشه. البته برخی کارها رفیق پایه میخواد که هرجا شل کردی اون پیچها رو سفت کنه.

از نکات منفی آدمای مهرطلب، ایجاد بستری برای قرار گرفتن در کانون توجه دیگران هست. همه بچه های مجازی کمابیش این تنش و عملکرد نامطلوب رو دارن. یعنی بعد از انجام یک عمل دوست داری ببینت، بشنونت، باهات گپ بزنن و حس نکنی نقش دسمال یکبار مصرف رو داری وقتیکه طرف کارش رد شد دیگه سراغتم نگیره. از درون متزلزل میشن اونهایی که کاری رو کردن اما بدون پاسخ مونده و همیشه این ناترازی رو در تنهایی حس میکنن و سوالشون اینه آیا فهمید چه فداکاری براش کردم؟ آیا نبایست بهم میگفت دستت درد نکنه یا بگه متشکرم از لطفت یا لااقل با لبخند جوابم رو بده! و دوباره چون نمیخوای ازین ورطه بیرون بیای با خودت میگی لابد گرفتاره، اعصابش کشش نداره، حالش خوش نیس، حالا وقتش برسه ازم قدردانی میکنه.

بعنوان توصیه میگم اگر همه ماها دارنده یک ظرفیت باشیم نیمی از ظرف رو باید پر نگه داریم تا حس خالی بودن بهمون دست نده و همینطور اجازه ندیم کاملا پرمون کنن تا سرریز کنیم. اینا در کلام و یا نوشتن ساده است که بهمون بگن رفتارت متعادل بود یا ظرفیتش رو داشتی اما در عمل وقتی خودمون روبروی خودمون قرار گرفتیم بسنجیم آیا با ظرفیت بودیم؟ آیا افراط و تفریط نکردیم؟

پ.ن: پریشب اومدم به وبت سر زدم اما نتونستم کپی از کامنتم بردارم و همه چی بهم ریخت. اصلا موقع نمایش وبت همه چی سرگیجه داشت و هیچی سرجا خودش نبود. امشب رفع شده بود اما خوب بکاپ از کامنتم نگرفتم تا دوباره قاط نزنه.

 

پاسخ:
راستش یکم پای گوشی پاسخ نوشتن برام سخته.. اگر جایی از حرفاتون رو برای پاسخ دادن جا انداختم پیشاپیش عذرخواهی میکنم 🌱
-----------
راستش پیش تراپیست الان نمیرم.. ولی اگر میرفتمم این تراپیست نیست که ادم رو تغییر میده این خود ادمه.. 
همون زمانم که پیش مشاور میرفتم این خواست و اراده خودم بود که باعث میشد تغییر کنم.. نه حرفای تراپیست.. تراپیست من بهم میگفت وقتی تو میای من میدونم الان پری ای که جلوی من نشسته با برنامه و یه هدف مشخص اومده میدونه چی میخواد ولی مسیرو بلد نیست.. برای من واقعا همین طوری بوده و هست.. میدونم چی میخوام اما نیاز به راهنمایی داشتم و دارم.. و در پاسخ سوالت میگم که تراپیست نمیتونه در من تغییری ایجاد کنه این خودمم که اگر تغییر میکنم خواستم که تغییر کنم. 🙂
خب با ادامه حرفتون موافقم.. هر تغییری مستلزم تکرار و تمرین هست.. احتمالا اون پستی که الان رمز گذاشتم رو خوندین که به این موضوع اشاره کردین.. اره بعضی کارها رفیق پایه میخواد که من ندارم.. اما همین ورزشی که من هر روز انجام میدم الان تقریبا ۴ ماه و ۱۲ روزه که شروعش کردم ولی هفته گذشته بخاطر خستگی از مهمانداری و شلوغی دور و اطراف دقیق بخوام بگم فقط دو روز انجامش ندادم.. که این بنظرم بده ولی حذفش نمیکنم حتی اگر یه روز در میون بشه بازم ورزش میکنم چون باید سالم باشم.. بخاطر دوست داشتن خودمه و سلامت خودم و رسیدن به خواسته های خودم.. به هر حال همیشه حال ادم خوب و روبراه نیست.. 
 
اره شاید این حرفتون درست باشه.. ولی این یه امر ناخواسته ست و ادم متوجه نمیشه ولی وقتی متوجه میشه میتونه جلوش رو بگیره.. 
چقدر خوب احساسات یه فرد مهرطلب رو به تصویر کشیدین.. ادم خودشو همینجوری قانع میکنه و بهانه تراشی میکنه.. و ارزشمند نشمردن خودش رو هم اضافه کنین..
چجوری میشه به این توصیه تون عمل کرد؟ با پرسیدن چه سوالایی از خودمون میتونیم اینکارو انجام بدیم و تعادل رو حفظ کنیم؟ 
پ.ن: 🤔
یعنی پریشب کامنت نوشتین؟ کامنتی ثبت نشده برام.. بنظرم بعنوان راهکار توی یادداشت گوشیتون میتونین بنویسین بعد اینجا جایگذاری کنین .. البته میدونم کار با بیان با گوشی سخته من خودمم الان با گوشی کار میکنم خیلی سخته برام.. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">