۳۸
+ هوا خیلی گرمه واقعا.. کولرا رو هر چه زودتر باید درست و روشن کنیم..
× میگن تا اردیبهشت بیشتر اب نداریم و بعدم سهمیه بندی میشه.. سمت شهر خودمونو میگم.. با این اوضاع هوای گرم و بی آبی یعنی زنده میمونیم از گرمازدگی؟!
+ پستی که در مورد عروسی همسایه نوشتم به این نتیجه رسیدم به من چه!
هر کسی درست و اشتباه کار خودشو میدونه و هر کسی یجوری دوست داره.. نوبت خودم که شد منم اون چیزی که دوست دارم و میدونم بهترین تصمیم دو نفره س قطعا انجامش میدیم.. من بخاطر حرف مردم نمیخوام زندگی کنم. بخاطر دل خودم و ارامش خودم میخوام زندگی کنم.
× چند ماهیه برنامه ریزی ندارم.. تصمیم گرفتم مدتی رو برنامه ریزی نداشته باشم و ازاد و رها باشم و خودمو از بند این سختگیری ها خلاص کنم.. نمیگم بده.. برنامه ریزی توی یسری کارها عالیه و خودم قطعا هنوز ازش استفاده میکنم اما دیگه نمیخوام در قید و بند انجام یه کاری خودمو زندانی کنم که اگر نتونم انجامش بدم حرص و جوش بخورم و استرس بگیرم..
این کار از استرس و اضطرابی که دارم کم میکنه..
یه دوره هم برای پذیرش این اضطراب شرکت کردم و میخوام تمرینش رو انجام بدم دیدم استوری نوشته اگر میخواین شرکت کنین ریپلای بزنین منم میخوام منم همین کارو انجام دادم یه لینک تلگرام برام فرستادن و عضو شدم و رایگانه تا الان که:/
فقط میخوام آرامش داشته باشم میخوام به تعادل برسم.. دیگه نمیخوام بیش از اندازه احساس مسئولیت داشته باشم میخوام کمک بگیرم میخوام کامل نباشم میخوام اشتباه کنم. میخوام رشد کنم و خودم تجربه داشته باشم...
از زمانی که با پدرم و توی جمع خانواده از اون چیزی که میخواستم بهش برسم و حتی به یه درصدشم نرسیدم حرف زدم آزادی بیشتری دارم.. یعنی اینجوری حس میکنم.. یه حس آزادی.. حسی که انگار خودمو پذیرفتم.. حس ناکامی ندارم.. یه همچین حس آزادی ای.. ولی نوشتن اینا ناراحتم میکنه چون توی رسیدن به ارزوهام شکست خوردم در حالی که به اندازه توانم و گاهی بیشتر از توانم و بقیمت فراموش کردن خودم تلاش کردم.. به خودم حق میدم...
+ حالم از خوردن دارو بد میشه دیگه.. امروز دو تاشون تموم میشه از ۷ تا قرص.. ۵ تای دیگه ۴تاشون تا شش روز دیگه تمام میشه و یکیم شاید تا اخر فروردین نمیدونم..
بعده این دو هفته استراحت مطلق، باید ورزش رو شروع کنم حتی اگر شده کلاس انلاین شرکت کنم.. توی شهرم تمام دوره های ورزشی ما خانوما عصرها و بین ساعات ۳ تا ۵ هست دقیقا ساعتی که من سرکار هستم.. ورزش های توی خونه که خودم انجام میدادم ساده و معمولی بوده و تاثیری نداشته..
× دیگه ساده نمی گذرم از سلامتیم..
+ این احتمالا اخرین پست سال ۱۴۰۱ هست.. امسال از هر سال دیگه ای فیلم و سریال و کتاب بیشتری دیدم و خوندم بیشتر روی رشد خودم تمرکز دارم و این خوشحالم میکنه..
مریضی ناگهانی اومد سراغم ولی خوب تونستم شرایطو مدیریت کنم.. حداقل الان .. اون زمان برام سخت بود بپذیرم.. یجورایی افکارم منو به سمت ناامیدی سوق میداد و مشکل رو بزرگنمایی میکرد..
خلاصه که این روزای اخر سالو سعی میکنم خوشحال باشم و خوب بگذرونم..
امیدوارم سال بهتری سال اینده برای همه مون باشه و شرایط بهتر بشه..
همیشه سلامت باشید و بمانید ..
احتیاطا پیشاپیش سال نو رو هم به همگی تبریک میگم.. حتما به وب هاتون سر میزنم🌸🌸
× بعدا نوشت: امروز غروب رفتیم بازار.. زمان برگشتن توی کوچه ی خونه یه سورپرایز قشنگ باعث جیغ و فریاد خواهر و خواهرزاده عزیزم شد.. 😂😂 یعنی خیلی نامحسوس و فقط با شنیدن صدای پروازش اومد نشست روی شال من.. هیچ کدوم نزدنش فقط گفتن سوسک و فرار و جیغ ... یعنی گذاشتن سوسک پروازیه روی شال من بشینه و خودشون با جیغ و فریاد فرار کردن😂😂😂 تا به عمرم کشف حجاب نکرده بودم که امروز بخاطر یه سوسک این کارو انجام دادم😅😂 و خیلی ریلکس شالمو تکوندمو انداختم سرم😅یادم میاد خنده م میگیره.. خوبه کوچه تاریک و خلوت بود .. دختر و عروس همسایه م از سرکوچه صداشونو بلند کردن چی شدددد😂😂 همه گفتیم سوووسکه مراقب باشین😂
- ۰۱/۱۲/۲۷
سلام
خوبی؟
منم سال جدید رو پیشاپیش به شما تبریک میگم و امیدوارم بهترین ها براتون رقم بخوره ، سالی پر از شادی و خیر و برکت و البته سلامتی همراه باشه .
------------
خاطره بامزه ای بود این سوسکه
این دیالوگ برام تداعی شد که حاجی سیدو ... بچه ها بگو که سنگر بگیرن 😀😅