بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب

22

دوشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۱۳ ب.ظ

چند روز قبل تولد دوستم بود براش کادو گرفته بودم و رفتم دیدنش..

یه دختر کوچولوی 6- 7 ساله داره.. 

اکثرا برای تولدش، کادو عروسک میگرفتم اما اینبار واسه تولد مامانش کادو گرفته بودم ناخودآگاه گفتم واسه ی دختر گلمم یه چیز کوچولو بخرم و از این جینگل پینگلای دخترونه گرفتم گفتم الان متوجه میشه اینا رو توی دهنش نکنه و میدونه خطرناکه.. کادو کردم و رفتم خونه شون... 

همین که کادو رو دید دستم گفت اینا واسه منه ؟

بهش گفتم این واسه مامانه این واسه توعه.. 

خیلی خوشحال شد.. یکم که گذشت دوستم تعریف کرد مامانم دیشب بهم کادوی تولدمو داد به زبون آورد من چی و خیلی گریه کرد..

 

برای اولین بار فهمیدم چه کار خوبی کردم واسه ی دخترشم یه چیز کوچولو خریدم.. اینکارم همیشگی نیست اولین بار بود و به قول خواهرم وقتی یکی دختر داره دخترا خیلی با مادرا سر و همسر دارن ... فک میکنم واقعا راسته:) 

 

فک میکنم کارم درست بوده.. و خودم راضی و خوشحالم.. 

---------------------------------------------------------------------

یه چیزایی برام جالب بود... 

من هر وقت میرم خونه شون دخترش میاد توی حیاط دم در با مامانش و میاد استقبالم ... بعده چند بار که دیدم اینکارو میکنه منم بغلش میگیرم.. بعد با هم میریم داخل.. 

موقع اینکه میخوام خداحافظی کنم قبلا بهانه گیری میکرد و گریه میکرد و دستمو میگرفت میکشید اما اینبار چند دقیقه قبل از اینکه بخوام بلند شم برای خداحافظی بهش گفتم من دیگه کم کم میخوام برم اسباب بازی هاتو جمع بکنیم؟ 

گفت باشه و همه رو جمع کرد برد سر جاش گذاشت و بعد بدون اینکه اذیت کنه مامانشو یا بهانه گیری کنه من خداحافظی کردم.. 

باهام تا دم درم اومد با لب خندون...

نمیدونم این تاثیر کادوهه بود یا تاثیر اینکه از قبل بهش گفتم من میخوام برم خونه مون بیا وسایلتو جمع کنیم... فکر میکنم تاثیر کادو نبود چون قبلا هم کادو براش برده بودم توی روز تولدش اما بهانه گیری و گریه کردنه بود:/

 

نمیدونم به هر حال تجربه ی جالبی بود... 

 

++ بماند به یادگار... برای خودم .. 

نظرات (۲)

بلا به دور

ایشالا رفع کسالت که شدین.

از وبتون خارج بشین و کامنت بزارین. شایدم مشکل از کش (حافظه داده ها) باشه پاکشون کنین. برخی مواقع هم سرعت نت پایینه.

اگر اینها جواب نداد باید از اهل فنش بپرسید

پاسخ:
سلام
ممنونم از راهنمایی هاتون. درست شد همین کارهایی که گفتین رو انجام دادم و کد رو اورد.. البته اگر بخاطر کندی نت بوده باشه رو نمیدونم اما از وب ببان اومدم بیرون و کش رو هم پاک کردم درست شد.. 

درود و سلام

دخترا شیرینن. هم عشق مامان و هم جون بابان. وقتی هم عروسشون کنی مرتب به مامان و بابا سر میزنن.

فکر کنم دوستت با دخترش صحبت کرده که موقع رفتن یا پشت سر خاله گریه نکنه.

پاسخ:
سلام
حرفتون رو قبول دارم.. دخترا همین مدلین.. 
خدا دختر و پسر نازتون رو براتون حفظ کنه 🙏🌸
شاید همینطوره که شما میگین🙂
ببخشین دیر کامنتتون رو تایید کردم.. کمی کسالت داشتم. 


به وبتون سر زدم و میزنم اما امکان کامنت گذاشتن نیست.. کد رو برام نمیاره چه با فیل انداز چه بدون فیل انداز.. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">