بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب

۱۰

جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۲۰ ب.ظ

مدتیه متوجه شدم فراموشکار شدم..

بیشتر این فراموش کاری بخاطر استرسه..

من یادم رفته بود که امسال خیلی عکس گرفتم ..از طبیعت از جاهای دیدنی ای که رفتیم.. 

واقعا چرا یادم رفته؟! 

چون عکسا رو پاک کردم شاید فراموش کردم.. نمیدونم..

فک میکردم خود قدیمیم نیستم ولی هستم... 

این خوشحالم میکنه که خودمم فقط باید خودمو پیدا کنم.. توی یه مرحله ای هستم که هر چی بیشتر به خود قدیمیم نزدیک تر میشم خوشحالتر میشم.. اینکه میبینم دیدگاهم فرق میکنه و تغییر کردم و رشد کردم هم خوبه ... اینکه بیشتر دنبال شناخت خودمم و دنبال اینم بدونم واقعا چی میخوام و دارم دوباره خودمو پیدا میکنم حس خوبی داره... 

 

رشد کردن شناختن خود و پیدا کردن علایقمون و ساختن شخصیت استوار و قوی از خودمون خوبه... قشنگه.. 

 

+ یسری کارا مردانه س مدتیه بابا میگه شما دو تا دختر باید این کارا رو یاد بگیرین که اگر ما نبودیم بتونین از پس خودتون بر بیاین... :/

++ قبلا در مورد فوت کردن پدر یا مادرم حرفی میشد یا خودشون حرف میزدن میزدم زیر گریه از ناراحتی و تحمل شنیدن این موضوع رو نداشتم و نمیتونستم نبودنشون رو متصور بشم اما الان پذیرفتم که مردن هم بخشی از زندگی هست و این اومدن ها و رفتن ها بخشی از چزخه ی طبیعی زندگی... پس باید قبولش کرد و باهاش کنار اومد... امیدوارم سالها سالم و سلامت باشن و سایشون مستدام و بالای سرمون باشن... 

+++ خیلی وقت بود دنبال شروع یه کار جدید که واسه خودم باشه بودم.. یه روز فهمیدم دستام دچار چه مشکلی شده و تمام ارزوهام از بین رفت و غم بزرگی توی دل م بود ... احساس شکست احساس بی ارزشی و خیلی احساس های دیگه... تازه با خودم کنار اومدم و پذیرفتم که اگر کار نکنم هیچ اتفاقی نمیفته به هر حال پدرم هست... تکیه گاهمه.. 

من ادم فعالی بودم ولی الان بعد از قضیه دستام زیاد به فعالی گذشته نیستم گاهی فک میکنم کم میارم... یا کار با لپ تاپ اینم یه بخشی از زندگی من بود که اینم باید بزارم کنار!

هر روز از خودم میپرسیدم من میتونم مثل قبل با دستام کار کنم...

دستام الان خوبن مثل ماه های اول بی قدرت و جون نیستن میتونم در یه شیشه مربا رو مثلا الان باز کنم البته اگر زور زیادی نخواد ... هنوز دستام مثل قبل نشدن و هنوز استفاده از وزنه بنظرم زوده.. ولی این روزا اگر دستام درد میگیرن بیشتر بخاطر گردنم هست و دیسک گردنم.. با اینکه هر روز ورزش میکنم اما ده دقیقه ورزش جای ورزش اصولی و درست رو نمیگیره...

من میدونم میتونم تا سال اینده بهتر بشم و اگر مشکلی پیش نیاد یه چکاپ سال اینده مجددا انجام میدم ... 

تا سال اینده اتفاقات زیادی پیش رومه... 

فعلا دارم با ارامش زندگی میکنم و راضیم... 

اما ارزوهام همه از بین رفته.. یعنی میشه ارزوی جدید پیدا کرد! 

 

++++ یه عکس از ادم برفی سال 92 که من و خواهرم درستش کردیم.. 

 

 

+++++

همیشه عیدها رو تبریک میگفتم اما این روزا زیاد میلی به عمومی تبریک گفتن ندارم...

برای بابا کادویی نخریدم چون برای مامانم نتوننستم برای روز مادر کادویی بخرم... ادم وقتی کم درامد باشه همین میشه... ولی همین که کنارمن خوشحالم و امیدوارم سالیان سال سایشون بالا سرم باشه ... 

حتی اگر بدترین ادمای روی زمینم میبودن که نیستن دوستشون میداشتم همینطور که الان دوستشون دارم...

 

++++++

راستی از این به بعد بعضی از رفتارای سرسختانه مو یا یسری عقایداتم رو تغییر میخوام بدم پس اگر نحوه نوشتنم یا حرف زدنم تغییر کرد امیدوارم از نظر شما هم یه رشد و تغییر مثبت ارزیابی بشه... 

+++++++

این پست رو از عصره که دارم مینویسم بلاخره الان که 11 و نیم شب هست موفق شدم تکمیل کنم و پستش کنم:)

نظرات (۳)

خدا سایه پدر و مادرتون رو حفظ کنه بالای سرتون ، سایه شون مستدام 

منم خیلی این احساساتی که نوشتید رو تجربه کردم 

حتی یه جاهایی تظاهر کردم به چیزی که نبودم و فکر میکردم این منم 

ولی نبودم 

مثلا من آدم اهل مهمونی های دخترونه و بزن برقص نبودم و نیستم ولی فکر میکردم الکی برای خودم حصار کشیدم و وارد این مهمونی ها شدم چند باری 

ولی خدا می‌دونه چقدر اذیت شدم تو این موقعیت ها 

هنوزم درست خودمو نمی‌شناسم واقعا ولی مثل شما منم دارم تلاشمو میکنم 

مهم همین تلاشمونه نه؟

پاسخ:
خیلی ممنونم دوست من⚘منم آرزوی سلامتی برای پدر و مادرت دارم و امیدوارم خدا برای هم حفظتون کنه، سایه شون مستدام🙏🏽🌱
درکت میکنم.. با نوشتن این حرفات منم بیشتر این احساس بهم دست داد که تنها نیستم و همه مون این حس ها رو تجربه میکنیم و تشابهاتی با هم داریم این بهم آرامش میده🌱
بنظرم تجربه کردن بعضی چیزها خوبه اگر منتج به شناخت خودمون بشه.. من تصمیم گرفتم خودم رو با همه کم و کاستی هام بپذیرم و خودم باشم و تظاهر نکنم یا خودم رو بخاطر کسی تغییر ندم یا سعی نکنم باب میل کسی باشم.. نقطه ضعف و قوتم رو بپذیرم دوره خانم دکتر هم خیلی بهم کمک کرده در این مسیر...

میدونی همینکه داریم تلاش میکنیم خودمون رو بشناسیم و در این بین تجربه هایی رو هم بدست میاریم از خیلی های دیگه جلوتریم... تلاش کردن مهمه اما توی این مسیر باید حواسمون باشه که به خودمون سخت نگیریم.. چون یهو به خودمون میایم و میبینیم کمالگرا شدیم.. پس در کنار این تلاش کردن به خودت سخت نگیر.. 🙂⚘

اصلا ما باید یه جلسه باهم صحبت کنیم و من توضیح بدم که تو برای هیچ کس اصلا مهم نیستی . الکی برای خودت تابو و دردسر نساز

مهم نیست آدما در موردت چی فکر می‌کنن و چی قضاوتت می‌کنن . اگر درون آد‌م‌ها رو می‌دیدی چی؟ این که یک کسی که داغون سه عالمه قضاوتت کنه یا نه مهم نیست . واااقعا اصلا ارزشی نداره. برای همین پیشنهاد می‌کنم بهت دختر خوب که توجه و دقت نکن. خودت باش و از زندگی خودت لذت ببر. یاد بگیر و دنبال هدف‌ها و آرزوهای جدید باش. زندگی خیلی کوتاه‌تر از این حرفهاست که بخوای به قضاوت و فکر آدما اهمیت بدی. اگر بدی حسرتش برات می‌مونه بهت قوول می‌دم دختر خوب

پاسخ:
حرفات درسته میدونمشون اما وقتی دچار فکرای الکی و نشخوار فکری ادم میشه الکی ها دردستر پیدا میشه...
همه ش در حال کشمکشم گاهی من پیروز میشم و گاهی این فکرا که قضاوتت کردن اینطور میشه اونطور میشه اگر این مدلی فکر کنه فلانه برو توضیح بده و غیره... 
تمام سعیمو میکنم ازاد و رها باشم دلم نمیخواد حسرت بخورم... 
ولی به مرور سعی میکنم درستش کنم و تغییر کنم اینم بخشی از رشده دیگه..

خداوند سایه پدرمادرها رو برامون نگه داره.

آرزوها می‌تونن عوض بشن. ولی همیشه میگن امید و آرزو. آدم اول باید امید داشته باشه تا بتونه آرزو کنه. نگران نباش دستات خوب میشن . تو می‌تونی خیلی کارها کنی . و حرفشون درسته . کارها زنانه و مردانه ندارند . هرکسی هرکار دوست داره می‌تونه کنه

من این تغییرات رو به فال نیک می‌گیرم. خیلی خوبه تغییر کردن . آدم‌ها با تغییر کردن حالشون خوب میشه . من خودم دایما در حال تغییرم و اصلا برام قضاوت آدم‌ها مهم نیست . مهم اینه که این تغییر بکنم و رو به جلو برم . پس تو هم به فال نیک بگیر و از قضاوت‌ها نترس و هراسان مباش.

من همیشه تو پادکست‌هام میگفتم که خودت باش . خود بودن مهم‌ترین اصل زندگیه . آدم باید بتونه اول خودش رو تعریف و بازتعریف کنه و خودش رو کامل بشناسه و وقتی به شناخت کاملی از خود رسید ،‌شروع کنه به خودش بودن و خودش باشه! این خاصیت زندگی و دنیاست . یه قسمت که دست خودت نیست و باید برای زنده موندن تلاش کنی ولی اون قسمتی که دست خودته رو می شه یه کاریش کنی که حداقل اونجا خود خود خود خودت باشی :)

پاسخ:
الهی آمین.
شاید امید در من وجود نداره؟ نمیدونم ... ولی مدتی بخاطر سلامتی جسمانیم میخوام به خودم استراحت بدم ولی دنبال ارزوهای جدید هستم و رویاها و راه های جدیدی حتما پیدا میکنم. بی خیال و بی کار نمشینم ... 
فعلا سعی میکنم هر کاری که میتونم یاد بگیرم... 
من تازه شروع کردم به تغییر اره موافقم ادم حالش خوب میشه یه حس رضایت از خود به ادم دست میده... اما قضاوت بقیه هنوز نتونستم کنترلش کنم میترسم و هنوز برام اهمیت داره.. دارم سعی میکنم نترسم... 
دقیقا خود ادم بودن مهمترین اصل زندگیه... 
دقیقا میخوام توی بخشی از زندگیم که دست خودمه خودم باشم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">