بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

اینجا یه گوشه ای از ذهنم رو مینویسم..
آدرس کانال تلگرامم رو برمیدارم..
به اندازه کافی اینجا خواننده خاموش داره، نمیخوام این روند داخل کانالمم باشه..
اعضای اونجا دوستانی هستن که اینجا هم فعال بودن و هستن و اکثر اوقات کنارم بودن و من ازشون ممنونم.. توی دنیای واقعی چنین دوستانی ندارم متاسفانه.. از طرفی کانالم، مثل خیلی از کانالها برنامه ریزی شده و با هدف جذب مخاطب زده نشده.. یه فضایی برای منه.. کمی خصوصی تر شاید.‌..

ممنونم که کنارمین...

آخرین مطالب

7

چهارشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۵۸ ب.ظ

کلی نوشتم همه چی پرید:/

اه..

اینم از اینترنت افتضلاح کشور عزیزمون... دیشب سروش رو روی گوشیم نصب کردم هیچی بالا نمیاورد با فیل تر شکن واردش شدم و یعنی یه برنامه مزخرف... حتی دلیت اکانتم نداشت منم پاکش کردم... 

اعصابم بهم ریخته...

اینا به کنار چند تا پست قبلتر به شوخی یه چیزایی در مورد عصبانیت نوشته بودم ولی حقیقتا از ادمای بد دهن و افرادی که حرف زشت میگن بدم میاد... 

امروز از 6 صبحه بیدارم به هیچ کاری نرسیدم فقط یه نونوایی تونستم برم و کارای خونه رو انجام بدم..

 

اول صبحمم اون اقای دکتر مدعی زنگ زد و حیف که شمارشو باک کرده بودم و بخاطر اینکه گوشیمو چند ماه قبل فرمت زده بودم از بلاکی دراومده بود..

با اون همه تهمت و حرفی که زده بود و اذیتی که منو کرده بود فک کرده شماره ش از ذهنم پاک میشه و جوابشو میدم ... هفته قبل شمارمو داده بود به یکی از همکارای ازمایشگاه بغلی... بهم زنگ زده خانم مهندس کجایی ایرانشهری؟ نمونه خاک دارم 4 یا 5 ماه بیا برام کار کن... با خودش چی فکرکرده...

فک کرده به اون خراب شده با اون ذهن مسموم اون ادم برمیگردم... 

به اون اقای دکتر محترم که بلافاصله و بدون شک گفتم من اینجا میرم سرکار و در ضمن شهر خودمم... نمیتونم بیام عذر میخوام و یه بومی پیدا کنید..

باز این زنگ زده... منکه جواب ندادم به همکارم زنگ زده.. به بهانه اینکه نمونه خاکا کجاست و شما نمیاین این ورا.. و از هر دومون خبر گرفته...  

برین بگردین یه کارشناس رو پیدا کینن که بلد باشه با دستگاه ها کار کنه... تا قدر ما رو بفهمین... هیچوقت یادم نمیره پای دستگاه داشتم نمونه قرائت میکردم اومد داخل ازمایشگاه خاموش کرد و بهم گفت بلند شو مگر بهت نگفتم پای دستگاه نشینی.. 

کم مونده بود بزنه توی گوشم... 

یواشکی اومدنش توی ازمایشگاه و ترسوندن ما... پشت سر یه خانوم بی سر و صدا بیای وایستی وقتی تنهاست یعنی چی اخه!

کدوم مردی چنین کاری میکنه که این ادم اینکارو میکرد و ما با دیدن کفشاش اینو میدیدیم.. چند باری توی ازمایشگاه تنها بودم چنین اتفاقی افتاد دیگه زمانی که همکارم نبود نمیرفتم سرکار... به بهانه های مختلف که مریضم.. از سرویس جا موندم... یا همزمان با همکارم مرخصی میگرفتم... 

یا کتاب از خودم میبردم توی ازمایشگاه میخوندم واسه امتحان کتاب درسی... روزی که همکارم رفته بود کلیدامونو تحویل بده برگشته گفته خانم مهندس کتاب بوده اینجا میخونده مال ازمایشگاه بوده برده:/

همکارمم دعوا کرده جلوی شوهرشو هر چی توی دلش از دست این بوده بهش گفته و اومده...

سر خیلی موضوعات تهمت بهم زده و خدا خودش شاهده من نه چیزی از اون ازمایشگاه برداشتم بیرون بردم و نه چیزی اونجا بردم گذاشتم حتی وسیله ای از پیشم نشکسته... از تمام مواد شیمیایی وارد شده و وسایلای موجود من لیست و عکس میگرفتم که تهمت نزنه که البته زد که فلان مواد گم شده شمابردین اخه به چه کار من میاد:/

دلم از این میگیره که من 2 سال مرکز شهر خودم رفتم سرکار حتی ایام تعطیلی رسمی ما میرفتیم سرکار هر کی زودتر میرسید کلیدو از نگهبانی میگرفت میرفت ازمایشگاه و تمام سیستم و اسپیلت ها و لامپ و تمام تجهیزات ازمایشگاه دستمون بود و بابت شکستن یه سل کوارتزی اصل که توی ایران دیگه پیدا نمیشه هیچ زمان همکارمون بنده خدا رو چیزی بهش نمیگفت مدیر ازمایشگاه... بنده خدا بس ادم خوبی بود... میگفت فدا سرتون یه همکار مسن داشتیم که میگفت بشکنه بشکنه... هر چه دستشما میایه بشکنه... به شوخی این حرف رو میزد... یکی از همکارامون سابقه شکستن وسیله زیاد داشت به اون میگفت تا میتونی بشکن هر چی دستت میاد بشکن ایرادی نداره...

من لهجه مون رو بلد نیستم این بخشی که نوشتم رو چون شنیدم درست نوشتم... 

 

***اینا چی بود امروز یادم افتاد از اون جهنم... یعنی سر استفاده از اینترنت ازمایشگاه اگر تموم شده بود از ما حساب میکشید که شما استفاده کردین:/

اخه طرح سه ماهه خریده بعد از سه ماه تموم شده ما استفاده کردیم؟!

من با نت شخصیم پای لپتاپم با سامانه کار میکردم بخاطر این حرفای این ادم.. در حالی که وظیفه شون بود نت و شرایط کاری رو برای ما فراهم کنن... کل تجزیه مرکز رو بلد بودم مدیر شهر خودمون همه چیزو بهم یاد داده بود... خدا حفظش کنه بنده خدارو... 

 

چیزای دیگه ای نوشته بودم پریدن دیگه اینا از ذهنم ریخت بیرون دیگه....

ولی خاطرات خوبم یادم افتاد.... یادشون بخیر....

نظرات (۴)

متاسفم که همچین چیزایی رو تجربه کردین و خوشحالم که مال چندین ماه پیشه این ماجرا و امیدوارم حالتون الان بهتر باشه 

من هنوز درسم تموم نشده و تجربه کار رو ندارم ولی همیشه این ترس تو وجودم بوده و هست که نکنه تو محیط کار همچین تجربیاتی داشته باشم 

واقعا نمی‌دونم چی میشه که آدما به خودشون اجازه میدن که همچین رفتاری از خودشون نشون بدن ... عمیقاً براتون خوشحالم که دیگه باهاشون ارتباطی ندارید 

قطعا شما لیاقت محیط کاری بهتری هستید که قدرتون رو هم بدونن نه اینکه همچین برخورد هایی کنن

 

 

 

پاسخ:
ممنونم عزیزم برای همدردیت⚘این اتفاقا مربوط به سال ۱۴۰۰ هست اما تا پایان ۱۴۰۱ همراهم بود ولی خدا رو شکر الان واقعا خوبم.. اون همه فشار و درد و رنج توی وجودم کمرنگ شده.. 
امیدوارم بسلامتی درس ت رو تمام کنی.. توی دوره دانشجویی اگر تمایل داشتی میتونی کار دانشجویی برداری و تجربه کسب کنی اما محیط های اداری واقعا متفاوته.. اگر نیروی رسمی باشی و در بین همکارهات حد و مرز مشخص کنی چنین اتفاقاتی پیش نمیاد یا کمتر میشه.. امیدوارم بتونی با این ترس ت روبرو بشی و حباب بزرگ و خالی ای بیش نباشه.. 
منم نمیدونم.. 
خیلی ازت ممنونم عزیزم⚘🌱

چه آدم‌های داغونی پیدا میشن..

ببین فحش دادن خیلی خوبه ... ببین ادب یعنی از این فحش‌ها در زمان درستش استفاده کنی :))))

نه اینکه استفاده نکنی .. فحش برای دادن اختراع شده :))

بده بده بابا .. اونی که لایق فحشه باید فحش بخوره

پاسخ:
واقعنم ها.. ادب یعنی از این فخش ها زمان درستش استفاده کنیم:)
با بی ادبان بی ادبی عین ادب است، درست گفتم؟ 
اویزه گوشم میکنم این حرفتو:)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

پری این همه نوشتی و نوشتی و نوشتی و من با خوندنش فشارم رفت بالا . باور کن اینها با فحش دادن قسمت بزرگیش تخلیه میشه.

 آدم‌ها بدهن نیستن . متاسفانه مردمی که داریم اینطوری شدن . یعنی اون فحش‌هایی که تو فکر می‌کنی بدهنی شده رو به خودشون گرفتن .

می‌دونی از این داستان‌ها خیلی بدترش ممکنه سرت اومده باشه و سر من هم اومده و قطعا قسمت‌هاییش رو خودت می‌دونی. مجبوریه. کسی دوست نداره فحش بده. اقتضای زمان و جامعه این رو حکم می‌کنه . من مثل تو فکر می‌کردم و از کسی که فحش می‌داد بدم می‌آمد. یکم که گذشت من هم تسلیم شدم . دیدم بدون بد دهنی نمیشه. برای همسایه‌ای که ده ساله بالای سر ما آزار و شکنجه مون می‌ده و ذره‌ای شعور هم نداره باید فحش خواهر و مادر و زن و بچه و دختر بدی! بااااید بدی . این اسمش بددهنی نیست! من توی وبلاگ از همسایه نوشتم و حرامزاده‌ای اومده میگه خب همسایه بالایی هم حق داره! یعنی تو حرومزاده و پست بودن یه آدمو ببین! طرف انقدر مادرش خرابه که آزار دادن و فوتبال بازی کردن توی خونه رو حق مسلم خودش می دونه!‌ پس من بد دهن نیستم! صفت اون آدم رو دارم می‌گم . حالا از شانس بد من هم اون صفت یا کاری که اون آدم می‌کنه فحش هم محسوب میشه و اسم ما میشه بد دهن!

بعد خیلی‌ها به ********* خیلی‌ها کاری ندارن ولی به بددهنی ما گیر می‌دن! نمونش پدر بنده که می‌گه از توی مهندس خارج از کشور دیده پسر فلان و بهمان بعیده! چرا بعیده؟؟؟؟؟ چرااا؟؟

از این آدم‌ها هستن . تو محل کار و... . خب شما باید دفاع کنید که آقا نتت سه ماهه بوده و قطع شده. واقعا جز تاسف چه میشه خورد! آفرین! حرص! خشم! و فحش دادن!

پاسخ:
:)))))))))))))
بخدا باهاش برخورد کردم... خیلی جدی و رک و با لحن تندی هر دفعه از خودم دفاع میکردم و توی روی اون فرد وایمیستادم منو بی زبون نبین ولی از لحاظ روحی داغون شدم... خیلی ادم بدی بود... از روی حسادت بود که همکارای پروژه از تهران مستقیم با من تماس میگرفتن این حسادت میکرد اینجوری اذیتمون میکرد خونمون رو به شیشه اورده بود... بهش گفتم میرم حراست ازت شکایت میکنم اون زودتر رفته بود:/
اره میدونم.. تجربه ی زندگی توی اپارتمان رو ندارم اما قطعا از ازار و سرو صدا بدم میاد.. 
همه ی پدرها این مدلین:)
میگم با این حرفایی که تو نوشتی و من خوندم و حالا فرض بگیریم یاد گرفتم کل ماحصل تربیت پدر و مادرم فرو ریخت:))))))))))))) 

متاسفانه توی محیط های اداری زیادن اونم خیلی... از روی حسادت اذیت میکنن..
اون نت سه ماهه رو که بهش گفتم رمز بزار تا بفهمی کی استفاده میکنه کی استفاده نمیکنه دیگه حرف نزد:)
باقی رو هم بهش متذکر شدم اینکارت زشته لطفا در بزنین سرفه کنین میاین توی ازمایشگاه ولی فایده نداشت منم به گوش همکارای تهرانم که رسوندم یه فرد مطمئن یه اقا برای بودن کنار ما اوردن بعده اون مزاحمت های این مدلیش رفع شد. 

سلام

چه خاطرات وحشتناکی داشتین پس 

پاسخ:
اره وحشتناک بود اینا فقط بخشیش بود.. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">