بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

بــهـــار دلــــــــ

سـبــزه سـبــز، گـــــرمـه گــــرم، بــــوی زنــدگــی...

سلام خوش آمدید

امروز کلا با حال داغونی و کلا با خلق پایین از خواب بیدار شدم.. 

یه غمی یه ناراحتی ای توی وجودمه که دلیلش رو نمیدونم.. 

دیشب کفش خریدم و در نتیجه باید خوشحال باشم اما نمیدونم چرا ناراحتم.. 

قسمت اول سریالی رو نگاه میکردم اخرش غمگین بود یهو همینجوری احساساتی شدم اشکام میریخت.. نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم.. 

اگر پاسخ کامنتی رو با تندی نوشتم یا اگر توی کامنتم حرفی زدم که ناراحت کننده بوده و بار غم داشته به دلیل این خلق پایین منه.. معذرت میخوام بخاطر این شرایط روحی م میدونم نباید بگذارم تاثیرگذار باشه اما متاثر از این حال م کامنت نوشتم یا پاسخ دادم.. 

... 

از اون روزاست که دلم میخواد هیچکاری نکنم و فقط توی اتاقم و تنهایی بشینم.. اما خب نمیشه.. برای همین امروز تا الان جز کارهای خونه.. کار دیگه ای انجام ندادم.. شاید بعده کار بهتر بشم بتونم چند تای دیگه از اون ویدیو ها رو ببینم.. 

۲ تا کار رو سعی میکنم این ماه انجام بدم..

۱. نوشتن اون فایلهای صوتی دوره سلف دیتام.. حداقل تا پایان ماه شروعشون کنم

۲. سعی کنم وقتم رو برای دیدن ویدیو های اموزشی بیشتری بگذارم.. حداقل بیشترشون رو دانلود کنم و از سرکار که بر میگردم نگاه کنم.. هر چند من غروبها از سرکار که میام توی جمع خانواده میشینم و وقتم رو با خانواده م میگذرونم..

البته ناگفته نماند که وضعیت اینترنت هم چندان تعریفی نداره.. 

 

امید به خدا

  • ۰ نظر
  • ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۱۳:۲۶

اومدم خونه.. لباسامو عوض کردم و دست و صورتمو شستم و اومدم زیر کتری رو زیاد کردم تا جوش بیاد..

چایی دم کردم و ریختم و رفتم توی اتاقم.. تنها بودم یجورایی.. بقیه خواب بودن..

توی اتاقم گوشیمو برداشتم رفتم توی نینی سایت.. 

دیدم یکی نوشته اهنگ شاد معرفی کنین..

توی تاپیک رفتم.. بعده مدتها ورود رو زدم و رفتم توی تاپیک نوشتم اگر اهنگ شاد معرفی کردن منم لایک کن لطفا.. مرسی🌹

وقتی ارسال رو زدم اخطار داد که تاپیک تعطیل شده.. تعجب کردم اخه چرا!؟ 

تازه فهمیدم چی شده ولی این تاپیک چه ربطی داشت اخه.. 

از سرکار اومدم توی شهر جشن بود مردم شربت میدادن و مولودی پخش میشد هیچ کی از این ماجرا خبر نداشت.. 

الانکه ابجیم برگشته میگه شهر خلوت شده ... 

کاری به این قضیه ندارم حرفیم نمیزنم. 

خلاصه اینکه مدتهاست اهنگ نشنیدم دوست داشتم میتونستم اهنگهای شاد بشنوم.. جدید باشن..

بعده این قضیه کتاب م رو پلی زدم و چند تا قسمت دیگه رو شنیدم و وقتی بقیه بیدار شدن اومدم توی حال.. 

دور هم نشستیم و دوست داشتم اینو باهاتون درمیون بگذارم که..

دلم میخواد اینجا رو خونه تکونی کنم.. یکم تغییرات بدم.. تا ببینم تا فردام اگر همین حس رو داشتم یکم تغییرات میدم.. شاید این تغییرات توی کانالم اتفاق بیفته.. مثلا کامنتها رو ببندم.. 

......

امروز صبح به این فک میکردم کاش یه گروه بود که همه با هم دوست بودیم و اونجا کتاب میخوندیم به صورت ویس و با هم اشتراک می گذاشتیم... کاش دوستای این مدلی مثل خودم زیاد میداشتم و میشد در مورد کتاب هایی که مشترکا میشنویم حرف زد و نکات خوبش رو بهم دیگه بگیم... البته میدونم توی همچین گروهی من بیشتر شنونده هستم تا خواننده کتاب... 

...... 

از دیروز، یسری ویدیو رو که قبلا دانلود کرده بودم شروع کردم به دیدن.. حدود ۷ تا ویدیو رو دیدم و ایده های خوبی رو برام بوجود اورد.. و اما امروز، ادامه ویدیو ها رو ندیدم اما راجع به اون تعداد ویدیویی که دیروز دیدم کلی سرچ زدم و سایتهای زیادی رو پیدا کردم و مطالعه کردم و لینکها رو ذخیره کردم... میخوام اروم اروم پیش برم...

از دوستایی که راهنمایی م کردن و راهی رو جلوی پام گذاشتن واقعا ممنونم🙏🌹 

 

از اینجا به بعدش رو خودم اروم اروم پیش میرم...

اینم بگم بعده ۲ سال من مجددا پای لپ تاپ میشینم و ویدیو میبینم یا دان میکنم یا کلا کار میکنم با سیستم و این خیلی خوبه..

برام زمان زیادی برد که زندگیم به حالت عادیش برگرده اما از این بابت خوشحالم که فعلا خوبم و اگر توی هر قسمتی از این مرحله از زندگیم حس کنم سلامت جسمانیم داره به خطر میفته یا اذیت میشم اولویت سلامتم هست.. 

سعی میکنم به کار کردن زیاد فکر نکنم... 

 

امیدوارم بتونم مهربونی و لطف شما دوستای خوبم رو جبران کنم🌹🙏

من توانایی هام و استعدادم با دوستان اینجا متفاوته اما میتونین روی کمکم در زمینه ای اگر فکر کردین از دست من کاری بر میاد کمک بگیرین.. 

امروز به اینم فک میکردم که یسری پست های مختلف در مورد درست کردن ماست و دوغ و کره محلی و روغن محلی و کشک بنویسم 😁 میشه یسری پستهای سریالی🤭

 

امشب خیلی حرف زدم ولی خوب بود و حس خوبی داشت..

شاد و سلامت باشین دوستای خوبم🙏🌼

خدا پشت و پناهتون🌱🍀

  • ۲ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۱۱

گفته بودم عمه م از آلمان اومده .. 

امشب دور هم همه ی عمه ها و عموهایی که اینجا بودن دور هم جمع شده بودیم بعده شام اومدیم یه قل، دو قل بازی کردیم😁

خیلی خوش گذشت و خندیدیم... یه دورهمی بعده مدتها بود... 

یه ویدیوی کوچولو از بازی خودم به ابجیم گفتم بگیره که توی کانال بزارم اما ابجیم فیلم رو دیر شروع کرده بود به گرفتن و فقط تیکه اخر بازی بود.. دیگه توی کانال نگذاشتمش.. 

یه قل دو قل تا حالا بازی کردین؟ 

یادتونه؟ 

جاتون سبز.. خوش گذشت بهم.. بعده مدتها یه دورهمی داشتیم مثل گذشته و واقعا این مدل دورهمی ها رو دوست دارم.. 

بازیکن ها هم همه عمه هام بودن و زنعموهام و خودمون.. بقیه همه بچه ها کوچیک بودن یا نهایت پشت کنکوری... فقط بیننده بودن و تشویق کننده مادرهاشون😁🤭🤭

به منکه بازی کردم خوش گذشت😁😁

  • ۲ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۳:۵۲

اینجا رو برای شروع دوباره انتخاب کردم ولی هر چند وقت یکبار دلتنگ وبهای قدیمیم میشم.. دلتنگ کامنت ها و حرفایی که اونجا با دوستام زدم.. اسم این وبلاگ من در آوردی این شد.. زیاد بهش حساس نیستم... شاید روزمرگیهامو مثل گذشته بنویسم شایدم ننویسم..🙂🌱⚘
اگر دوست داشتین میتونین توی کانالمم دنبالم کنین ادرس کانال: @itstotime

آخرین مطالب